آیا عنوان شغلی/حرفهای نامزدان ریاست جمهوری مهم است؟
آیا عنوان شغلی/حرفهای نامزدان ریاست جمهوری مهم است؟
مجتبی عمادی
?امسال به خاطر شرایط ویژه ایجاد شده به علت همهگیری کرونا، نامزدان ریاست جمهوری سال آینده چند ماه دیرتر از قصد خود برای نامزدی در انتخابات آتی پرده برداشتند. اولین آنها هم که اعلام رسمی نمود، سردار حسین دهقان بود. دیگران هم به زودی به این رقابت مهیج خواهند پیوست.
?اولین نکتهای که در این زمینه لازم به ذکر است و از واژهپریشی ما ایرانیان نشات میگیرد، استفاده از واژه غلط کاندید به جای کاندیدا یا صحیحتر آن نامزد/داوطلب است. معنی فارسی واژه انگلیسی کاندید، صریح و روشن است! متاسفانه، چنانکه نوشتهام این واژهپریشی پیامدهای منفی جدی دارد چون به سادگی واژه را از آن هستیشناسی مبتنی بر تقید مکانی-زمانی اش خارج میکند به مانند آنکه مراد واژه اصلی خرگوش است؛ اما واژهپریشی ما آن را به یک شیر خیالی تبدیل میکند!
?مشخص است که آنکه میخواهد خود را در معرض رای مردم قرار دهد، واری مباحث روان شناختی و روانی-عصبی حوزه انتخابات، بایستی در شغلی/حرفهای مشغول به کار بوده باشد؛ مردم به چه دلیل بایستی به یک فرد بیتجربه و با مهارت کم رای بدهند؟ از آنجا که مشغول شدن به شغل/حرفه هم برای کسب درآمد و گذران زندگی است و هم به فرد هویت میدهد و فرد با آن شناخته میشود؛ پس هر آنکس که برای انتخابات نامزد میشود حتما دارای هویتی شغلی است. اما آیا هویت شغلی متغیر کاملا تعیین کننده در شناسایی نامزد اصلح و یا به عنوان مثال رئیس جمهور آینده است؟
?با دانش کنونی در عرصه مباحث روان/عصب شناختی حوزه انتخابات و دنبال کردن انتخابات در انگلیس و آمریکا، عرض میکنم که متغیر اصلی و اثرگذار در هر انتخاباتی به خصوص ریاست جمهوری، تاثیرگذاری بر حوزه روانی-عصبی رای دهندگان است. از این موضوع میگذرم و فرض میکنم که کلیه نامزدها از شرایطی به نسبت برابر برخوردارند.
?تقید مکانی-زمانی هر جامعهای در هر برههای آن را با چالشهای مختلفی روبهرو میکند که غلبه بر آنها به گزینش افرادی نیاز دارد تا از شایستگی لازم برخوردار باشند. به نظرم یکی از تفاوتهای جوامع موفق و ناموفق، همین است که افراد جامعه در میانکنشهایشان به تشخیص آن انتخاب درست در زمان درست دست مییابند.
?در کشورمان، رئیس جمهور دومین مقام رسمی پس از رهبری است و علیرغم آنکه منتقدان در صدد فروکاستن آن به مقامی کم اهمیت به علت وجود رهبری هستند؛ اما در تمامی انتخاباتی که از سال ۶۸ به خاطر میآورم، تمامی گروهها برای تصاحب آن دست به اقدام میزدهاند؛ پس، دعواها، دعوای زرگری است؛ لذا تمام گروهها تلاششان را میکنند تا آن را تصاحب کنند.
?همواره در انتخابات، موضوع حضور یک گروه شغلی مورد مناقشه جدی قرار میگرفته است و حتی به رقیب آنها کمک میکرده است تا با رقیب هراسی و فقدان شایستگی در انتخابات پیروز شوند؛ بله، آن گروه نظامیان هستند که آن جمله معروف من 《سرهنگ نیستم، حقوقدان هستم》در مذمت آنان گفته شد و پیروزی در انتخابات آن سال با همراهی 《گازانبر》کمک شایانی کرد.
?آیا واقعا ورود نظامیان خطرناک است؟ تا آنجا که تجربیات جهانی را دیدهام، هیچ الگوی واحدی برای جواب به این سوال وجود ندارد؛ به عبارتی هم نمونههای موفق وجود دارد هم ناموفق. مدل ناموفق آن در ترکیه و پاکستان و میانمار بوده است و مدل موفق هم در کره قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم. البته در آمریکا هم روسای جمهور، سناتورها و نامزدهای روسای جمهوری بودهاند که کاملا به سابقه نظامی خود حتی در جنگ ویتنام افتخار میکردهاند. پس چنانکه اساتید دانشگاه، پزشکان، روحانیون و سایر اقشار در این عرصه بخت خود را آزمودهاند و در مسندهای مختلف اجرایی انجام وظیفه کردهاند، صرف برچسب نظامی به هیچ عنوان نمیبایست به عنوان عاملی منفی در نظر گرفته شود.
?عامل نگرانی اصلی حضور نظامیان، سوءاستفاده آنان از قدرت نظامی به شکل کودتای عیان یا خفی مانند سیسی در مصر است که به قبضه قدرت توسط آنان میانجامد؛ تقریبا مانند آنچه رضاخان در ایران به انجام رساند. به نظرم ساختار حکومتی ایران و وجود دو نیروی نظامی امکان وقوع چنین عملی را به صفر نزدیک میکند. بعلاوه، تقید مکانی-زمانی ایران در آستانه ورود به قرن پانزدهم و چالشهای مرتبط با آن ایجاب میکند بیشتر از آنکه به فکر بریدن احتمالی دستمان بوسیله چاقو باشیم، از اثربخشی و کارآمدی آن در پیشبرد اموراتمان استفاده کنیم. ایران امروز به رفع فساد و کارآمدی و اثربخشی جهت رشد اقتصادی و پیشرفت در عرصههای اقتصادی-معیشتی-رفاهی نیاز دارد؛ پس، ورای برچسب شغلی/حرفهای به فردی شایسته نیاز داریم که با راهبردی جامع و هماهنگ کلیه بخشهای حاکمیت را جهت غلبه بر چالشهای اساسی متوازن و همگرا کند. پس، کوبیدن بر طبل نظامیهراسی فقط برای از میدان به در کردن رقیب است چونان اشاره به بریدن احتمالی دست بوسیله چاقو!