✍?فردین علیخواه

❇️همسر و سه فرزندش را به کشور گرجستان فرستاده است تا در آنجا امکان دریافت اقامت یک کشور پیشرفته تسریع شود. مدتی قبل خودش هم چند روزی به گرجستان رفت و به‌دشواری توانست برای خانواده‌اش آپارتمانی کوچک بخرد. او موقعیت شغلی خوبی دارد و در مرز پنجاه‌سالگی؛ داشت از امکانات زندگی بهره می‌برد ولی پس از سخت‌گیری‌های خیابانی در خصوص پوشش زنان، «سندروم تنفر از ایران» به سراغ یکی از دخترانش آمد و در نتیجه اصرار ؛ که باید به هر شکلی از ایران رفت. این روزها آرامش این مرد ازدست‌رفته است. تنها غذا می‌خورد، تنها با خودش می‌خندد، تنها می‌خوابد، و البته تقلا می‌کند تا بتواند برای خانواده‌اش ارز تأمین کند. او نخست به ارز فکر می‌کند و بعد به خانواده‌اش، چون بقاء دومی منوط به اولی است!

مرد دیگری هم همین وضع را دارد. او همسر و دو فرزندش را به مالزی فرستاده است تا شاید در آنجا بتوانند اقامت کشور استرالیا را دریافت کنند. او هم در میان‌سالی قرار دارد. فرزندش نتوانست رتبه مناسبی در کنکور کسب کند و همین امر بهانه‌ای شد تا به تحصیل در خارج از کشور فکر کنند که درنهایت ایده مهاجرت مطرح شد. او خودش را به آب‌وآتش می‌زند تا برای خانواده‌اش ارز تأمین کند. شب‌ها کابوس می‌بیند. در خانه بی‌هدف قدم می‌زند و سپس می‌نشیند. وقتی در حال مسواک زدن است لحظاتی فراموش می‌کند که در حال انجام چه‌کاری است. در آینه به خودش خیره می شود و فکرهای پراکنده و عجیب و غریبی از ذهن اش عبور می کنند.

بدون تردید بحران‌های اقتصادی، ناامیدی به آینده، و عدم مدارای حکومت باسلیقه‌های متفاوت فرهنگی، آثار و پیامدهای اجتماعی دارد که افزایش انگیزۀ مهاجرت، یکی از آن‌هاست. کم نیستند ایرانیانی که در دو سه سال اخیر، به همین شکل به ترکیه، امارات و کانادا رفته‌اند. موقعیت این‌گونه است: پدری که بین ۴۵ تا ۶۰ سال سن دارد، در ایران تجربه‌ای اندوخته و کسب‌وکاری ساخته، فرزند یا فرزندان نوجوان یا جوان دارد، همسر یا فرزندان او علاقه‌ای به ماندن در ایران ندارند، پدر نمی‌خواهد و نمی‌تواند کسب‌وکارش را رها کند، بیشتر درآمد خود را تبدیل به دلار می‌کند و آن را برای خانواده‌ای حواله می‌کند که در خارج از کشور ساکن‌اند.

من این نوع خانواده‌های نوظهور را «خانوادۀ دوتکه‌ای» و این نوع پدران را « پدران مجازی» یا « پدران صفحه‌نمایشی» می‌نامم. به دلیل عدم مجاورت مکانی و جغرافیایی پدر و سایر اعضای خانواده، به‌تدریج کارکرد این پدران به تأمین‌کننده ارز کاهش می‌یابد. در کشور مقصد، همسر و فرزندان موقعیتی را تجربه می‌کنند که پدر خانواده با آن بیگانه است. خانواده ایرانی در شرایط عادی شاهد شکاف نسلی بین والدین و فرزندان است. این نوع سکونت، نه‌تنها این شکاف را تشدید می‌کند بلکه شکافی بین زن و شوهر نیز به وجود می‌آورد. آنچه زن از جامعه مقصد تعریف می‌کند برای مرد غریب به نظر می‌رسد و آنچه مرد از جامعه مبدأ تعریف می‌کند برای زن. ارتباط این پدران با همسر و فرزندان عمدتاً از طریق صفحه‌نمایش تلفن همراه است. به صفحه‌نمایش خیره می‌شوند و باهم حرف می‌زنند و استیکر ردوبدل می‌کنند. به همین دلیل این پدران را پدران مجازی یا پدران صفحه‌نمایشی می‌نامم. این پدران درآن‌واحد هم حاضرند و هم غائب! « غریبگی» یکی از ویژگی‌های خانواده‌های دوتکه‌ای نوظهور است. به‌تدریج شوهر با همسر ، و پدر با فرزندان غریبه می‌شوند. به همین دلیل برخی شواهد نشان می‌دهد که پس از پیوستن برخی از این پدران به خانواده، یا جدایی رخ‌داده است و یا پدر، در آن گوشه‌های پرت خانواده، جایی برای حضور؛ یافته است. نقشی کاملا حاشیه‌ای و در سایه!

هدف این مطلب سرزنش این نوع والدین نیست. قطعاً ابتدا باید سیاست‌گذاران و تصمیم گیرانی را سرزنش کرد که با سیاست‌های غلط خود زمینه ترک وطن را فراهم می‌کنند. وظیفه حرفه‌ای جامعه‌شناسی اقتضاء می‌کند که با دیدن شواهد هرچند اندک در اکنون، نسبت به گسترش این شکل از خانواده در آینده هشدار لازم داده شود. نکته قابل‌تأمل آن است که معمولاً در کشورهایی که شرایط اقتصادی نامطلوبی دارند عمدتاً نخست مردان مهاجرت می‌کنند و پس از فراهم کردن شرایط زندگی، خانواده را به کشور مقصد منتقل می‌نمایند. در ایران برعکس، مردان نخست خانواده را می‌فرستند و سپس خودشان نمی‌روند!! در کشورهای دیگر مردان مهاجر از کشور مقصد به موطنشان ارز می‌فرستند، در ایران، پدران ارز را در موطن خود جمع کرده و روانۀ کشور مقصد می کنند.

شبکه جامعه شناسی علامه
@EmadibaygiGleam