تحول در نظام دانشگاهي مبتني بر آمايش سرزمين با هدف ايجاد اقتدار براي كشور
دكتر مجتبي عمادي
دانشكده علوم – دانشگاه شهركرد
كشفيات اساسي در دو سده اخير در دانشگاههاي پژوهش محور منجر به آن شده است تا شرايط اقتصادي- اجتماعي جوامع انساني بهبود قابل ملاحظهاي يابد. بنابراين ميتوان چنين استنتاج نمود كه آموزش عالي، جزء اساسي يك جامعه تعالي يابنده است كه به مانند نردباني جهت پيشرفتهاي همه جانبه عمل مينمايد. در هر حال در جهان كاملا” به يكديگر پيوسته امروز كه مشكلات كلي سياره زمين مرزهاي مرسوم جغرافيايي يا ملي را كه قبلا” رشتههاي دانشگاهي را به طور سنتي از يكديگر جدا مينمودند،در مينوردند؛ تغيير در محتواي رشتهها (دروس) و روشهاي آموزشي به دانشجويان به شدت احساس ميشود.
از طرف ديگر گزارشهاي جهاني نشان ميدهند كه در سالهاي اخير نابرابري در آمدي و ريسك رشد بيكاران دايمي كه يك بازخورد مثبت بر يكديگر دارند و چرخهاي مخرب را در جوامع توليد ميكنند. از جمله اصليترين چالشهاي جهاني خواهند بود.
از منظر قرآن و حديث، برخي از ويژگيهاي دانش عبارتند از : منشاء هر گونه خير،حيات دلها و روشنايي ديدگان از نابينايي و توانايي پيكرها از ناتواني، پيشواي عمل، مايه سربلندي، زندگي و درمان حيات بخش، بزرگترين برتري، جلوگيري از آفتها و سلاحي عليه دشمنان.
نگاهي به عدم موفقيت تربيت دانشجويان در رشتههاي غير پزشكي در دنيا كه مشتمل بر دورههاي كارشناسي، كارشناسي ارشد،دكتري تخصصي و پسا دكتري ميباشد نشان ميدهد كه كارخانههاي توليد PhD كه محصول خود را به دورههاي پسا دكتري سرريز مينمايند، هيچ ضمانتي براي جايابي به عنوان عضو هيئت علمي فراهم نمينمايد. اين فارغالتحصيلان كه در دهه چهارم زندگي خود ميباشند فاقد مهارتهاي كارآفرينانه كه مورد نياز بخش صنعت و خدمات ميباشند، هستند.
ايران، بر طبق آخرين آمارهاي علم سنجي، رتبه ۲۳ توليد علم در دنيا را به خود اختصاص داده است كه جايگاهي مناسب و مورد تشويق بينالمللي است. در هر حال مقايسه ساير شاخصهاي اجتماعي، اقتصادي ، فرهنگي با ساير كشورهاي پيشرو علمي نشان ميدهد كه عليرغم تطابق مثبت اين شاخصها با توليد علم، در ايران چنين انطباقي وجود ندارد. بر اساس جديدترين گزارش سازمان مديريت صنعتي (۱۳۹۴) وضعيت ايران در شاخصهاي مختلف جهاني در بخش توسعه انساني رتبه ۷۵، عملكرد زيست محيطي رتبه ۸۳، رقابت پذيري رتبه ۸۳، فضاي كسب و كاررتبه ۱۳، اقتصاد دانش رتبه ۹۴، آمادگي شبكهاي رتبه ۱۰۴، رونق اقتصادي رتبه ۱۰۷، نوآوري جهاني رتبه ۱۲۰ و رتبه آزادي اقتصادي ۱۷۳ را داشته است. جالب آنكه بر اساس آمار، سرمايه انساني در توليد ثروت در كشورهاي پيشرفته ۶۷ درصد نقش دارد و سهم منابع طبيعي ۳۳% است. بنابراين مرتبط كردن اين آمار به تحريمهاي نا عادلانه بين المللي به خصوص در حوزه انرژي نميتواند نقش بنيادين و تعيين كننده داشته باشد.
از منظر نگارنده الگو برداري ناقص از آموزش عالي در حال دگرديسي در كشورهاي پيشرفته بدون نگاه به داشتههاي اسلامي- ايراني عامل اصلي اين عدم انطباق بنيادين است. نگاهي به مجموعه آموزش به طور كلي و آموزش عالي به طور خاص نشان ميدهد كه هر سازماني جزيي را بر اساس اهداف و مقاصد غير بلند مدت خود از كليت آموزش ( آموزش عالي) جدا نمودهاند و اكوسيستم آموزش و آموزش عالي را به يك گسيختگي ناشي از تراژدي اشتراكات دچار نمودهاند. بي شك همانگونه كه در موجودات پرسلولي منجمله انسان اجزاء مختلف در يك تعامل و همكاري تنظيم شده سازنده ، با يكديگر كليتي موفق را ميسازند، در عرصه سرزمين نيز تنظيم روابط و كنشهاي متقابل بين عوامل انساني و محيطي ميتوانند به ايجاد سرزميني مبتني بر بهرهگيري بهينه و پايدار از استعدادهاي انساني و محيطي بينجامد. بنابراين هدف آمايش سرزمين آن است كه بتواند از طريق حفاظت از كاربريهاي پايدار اراضي، افزايش بهرهوري، كارايي و بازده اقتصادي، گسترش عدالت اجتماعي ،برقراري توازن در برخورد داري از سطح معقول توسعه و رفاه در تمام مناطق جغرافيايي ، ايجاد و تحكيم پيوندهاي اقتصادي و هماهنگ سازي تأثيرات مكاني – زماني سياستهاي بخشي، استاني، منطقهاي و ملي بتواند اهدف اسناد بالا دستي توسعه كشور و مديريت يكپارچه سرزمين را به صورت واقع گرايانه، متوازن، پايدار و عادلانه عملي سازد. با وجود چنين نگاه سيستمي و جامع به اكوسيستم آموزش عالي در ايران مشخص است كه وضعيت حال ، فاصله فراوان از آينده مطلوب دارد. نگارنده اعتقاد دارد در زماني كه دانشگاههاي پيشرو جهان اذعان دارند كه براي حل چالشهاي ملي و بين المللي ديگر يك دانشگاه منفرد نميتواند وارد عمل شود و نيازمند تعامل و همكاري با ساير دانشگاهها و بخش خصوصي ميباشد گسيختگي آموزش عالي در ايران كه منجمله خود را در رقابت بين دانشگاههاي ارگانهاي مختلف نشان ميدهد بسيار از چرخشهاي آكاداميك جهاني دور است. به عبارتي در قرن بيست و يكم با دانشگاههاي پژوهش محوري كه به اواخر قرن نوزدهم تعلق دارند و به شيوه قرن بيستم ميانديشند، نميتوان جهت روبرو شدن موفق با چالشها و ارتقاء جامع شاخصهاي زندگي سالم و با رفاه براي اقشار جامعه اقدام نمود. آموزش به طور عام و آموزش عالي به طور خاص نياز دارد تا يك پارچه شود، مبتني بر آمايش سرزمين هدفمند و مأموريت گرا شود، بر پايه مفاهيم اسلامي اقتدار آفرين شود، با به كار بستن فناوري IT كارايي خود را ارتقاءدهد و با كمرنگ نمودن و پاك كردن خطوط سنتي بين زمينهها و رشتههاي دانشگاهي قالبي نو را جهت بنيان نهادن آموزشي نافع، توانمند ساز و ثروت آفرين كه با كارايي بالا چالشها را مرتفع مينمايد و شاخصها را رشد ميدهد، تحول يابد./