تندباد حوادث!
تندباد حوادث
مجتبی عمادی
?چه شرایط خاصی شده است؛ عدم اطمینان نسبت به سیاسیون تصمیمگیر در دولت و مجلس باعث شده است خود مردم بر اساس آنچه درک میکنند دست به کارهایی بزنند تا ارزش داراییهای خود را حفظ کنند: از حضور در بورس بگیرید تا بازارهای سنتی طلا و ارز و پراید تا صد میلیونی! در میان اما، حوادث تلخی چون ترور و شهادت حاج قاسم، جان باختن مسافران هواپیمای اکراینی به علت شلیک اشتباه و اکنون خطا در رزمایش ارتش و شهادت تعدادی از جوانان ارتشی. به همه این موارد، همهگیری کرونا را هم اضافه کنیم.
?بر اساس آنچه میدانم، اقتصاد مکاتب مختلفی دارد که راهحل های مختلفی برای شرایط پیشنهاد میکنند، سبکهای رهبری و مدیریت مختلف هم وجود دارد؛ اما در هر حال، تجربه تورم مزمن برای دهه هاست که ایرانیان را آزرده است. سوگلیگرایی، رفیقگرایی، خویشاوندگرایی، انحصار، تعارض منافع و عدم شفافیت هم برای سدهها با ما همراه بوده است. اکنون که تمام نقطه ضعف های تاریخی مان به عیان اذیتمان میکنند، به مدد فضای مجازی (فجازی) به فاصلهای به نسبت کوتاه از کم و کیف وقایع آگاه میشویم و این بر شدت ادارکمان از درد میافزاید. به عنوان مثال، در ابتدا به نظر میرسید که علت برکناری وزیر صمت، پراید صد میلیونی باشد؛ اما افشاگری وزیر و برخی دیگر حکایت از اختلاف در هیئت دولت داشت!
?چرا به نظر میرسد تندباد حوادث نمیخواهد دست از سرمان بردارد و هر مرتبه با پردهای جدید به سراغمان میآید؟ به نظرم علت اصلی آن، سلطان نبودن دانش است. علی (ع) چه زیبا گفته است که دانش، قدرت است؛ ، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و پیروز شود، و هر كه آن را نیابد بر او يورش برند و مغلوب گردد. نگاهی به تاریخ آموزش عالی در ایران چنانکه در نوشتههای دکتر مقصود فراستخواه به تفصیل نگاشته شده است نشان میدهد که دانشگاه در ایران از دل نیازهای جامعه ایرانی زاده نشد. به مانند نظام اداری وارداتی که به نظرم اندکی نسبت به دوران قاجار بهبود یافته است؛ نظام دانشگاهی وارداتی نیز برای کسب مدرک و ورود به مشاغل مورد نیاز دولت و تا حدی بخش خصوصی وارادتچی شکل گرفت. نمیدانم چرا پس از آن درخشش دانش تا قرن هشتم هجری، چه بر سر جوامع مسلمان منجمله ایران آمد که دیگر به دنبال کشف جهان اعم زمینی و فرازمینی نبودیم. به تاریخ علم که از قرن شانزدهم به این سو مینگری، هر چند فیزیک زده است، اما اثری از کشورهای اسلامی نمییابی!
?ما اینگونه به عصر چهارم انقلاب صنعتی پرتاپ شدیم؛ در حالیکه هیچ نقشی در آن سه انقلاب قبلی نداشتیم. در بهترین حالت، در سه انقلاب قبلی مورد استعمار روس، انگلیس و بعدها آمریکا بودیم و مواد خام برایشان فراهم میکردیم و البته با تاسیس دانشگاه مغز هم برایشان صادر کردهایم. این پرتابشدگی به جریان شتابناک عصر چهارم انقلاب صنعتی، ما را گرفتار کمیابی کرده است. تعداد زیادی چالش، مسئله و مشکل داریم که بایستی حل کنیم، به سراغ کدام برویم: سه پلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزی برسد!
?مولاینیتن و شفیر، به زیبایی نتایج این کمبود را در کتاب کمیابی مستند کردهاند: تنگنای پهنای باند (کاهش ظرفیت شناختی و کنترل اجرایی)، عدم وجود جای خالی، قرض گرفتن و نزدیکبینی، و ژانگولر بازی. به زبان ساده، در کشور، ما در حال حرکت مداوم از یک کار فوری به کار فوری بعدی هستیم بدون آنکه فرصت فکر کردن و اندیشیدن به بعد را داشته باشیم. در چنین شرایطی، تونل میزنیم: هر آنچه که مربوط به کار فوری اکنون نیست را در خارج از تونل قرار میدهیم و فقط به فکر حل و به نتیجه رساندن کار فوری حاضر هستیم. یک مرتبه نرخ ارز جهش میکند، یک مرتبه پراید صد میلیونی میشود، یک مرتبه تب سکه بالا میگیرد و موارد دیگر. به سادگی، ما و مسئولان ما در دام کمیابی گرفتار شدهاند. پیامدهای این دام، خطرناک است؛ مثلا در سطح فردی، همچنان و علیرغم تلاش، فرد را در فقر نگه میدارد.
?چاره چیست؟ هیچ قهرمانی ظهور نخواهد کرد! هیچ دولت خارجی نیز دلش برای ما نسوخته است که ما را از کمیابی نجات دهد. داستان منطق الطیر را به خاطر بیاوریم؛ ما به آحاد جامعه یا دست کم به بیست درصد جامعه نیاز داریم تا متحول شویم و جامعهای دانشمحور شویم؛ جامعهای توسعه یافته و برخوردار از رفاه. چنین امری جز با تلاش و کوشش بر مبنای دانش میسر نخواهد شد.
@EmadibaygiGleam
@DrEmadibaygi