در ستایش موهبتی سوگ آفرین اما جان بخش
مجتبی عمادی
?موهبت، را آنچه به کسی ببخشند؛ بخشش؛ دهش و عطیه معنا کرده اند. طبیعت، سلامتی، تنوع زیستی، امنیت و موارد دیگر همگی موهبت هستند. اما به نظرم، موهبتی دیگر نیز وجود دارد.
?ارگانیسم ها، از ساده تک سلولی چون باکتری ها تا پرسلولی چون انسان، از کنار هم قرار گرفتن چهار نوع مولکول تشکیل می شوند. مغز متفکر که دستورالعمل های حیات را دارد و سایر مولکول ها بر اساس دستورات آن به نظم در می آیند در بسیاری از موجودات دی‌ان‌اِی (DNA) است؛ البته در این روزهای کرونایی، می توانیم بگوییم که مثال برجسته از هویت های مشخص اما غیر زنده که مغز متفکر آنها آر‌ان‌اِی (RNA) است، ویروس کرونا و ایدز هستند. در هر حال، می توانیم باکتری ایی بسازیم که با کدهای دست ساز بشر هم زنده بماند و تکثیر شود. اما، به طور کلی نمی توانیم آنچه را که مرده است، زنده کنیم.
?به نظرم، نوع وفات آدم مهم است؛ چنانکه نوع تولدش مهم است. از حیث ژنتیکی، گاهی فقط یک تغییر بسیار کوچک منجر به بروز یک بیماری ژنتیکی در نوزاد می شود؛ از حیث اجتماعی نیز تولد در خانواده ای فقیر، متوسط یا ثروتمند بر سرنوشت فرد تاثیر جدی دارد. اما، مرگ از آن حیث که پیامدهایش برای بازماندگان کاملا عینی و از دید آنان برای متوفی کاملا غیر عینی است و نوع مرگ نیز پس از وقوع آن دیگر فاقد اهمیت می شود؛ کمتر به آن توجه می شود. اما به نظرم، نوع مرگ مهم است: اینکه مرگی آرام باشد یا مرگی سخت؛ آنی باشد یا تدریجی؛ از بیماری واگیر باشد مثل کرونا یا از بیماری غیرواگیر باشد مثل سرطان متاستازدهنده.
?پس، نوع مرگ هم مانند نوع تولد می تواند یک موهبت باشد. پس از آن مرگ های شوم به خاطر آن سه سوار ترسناک در سال های پایانی قرن سیزدهم شمسی، ایرانیان چنین عیان با مرگ رو‌به‌رو نشده بودند. می دانستیم سالانه چندین هزار نفر در تصادفات فوت می کنند یا دچار معلولیت جدی می شوند؛ اما به علت ساختارهای خاص شناختی انسانی، مورد توجه جدی قرار نمی گرفت. اما کرونا که تاکنون فقط دو هزار نفر را به دیار باقی برده است-حدود هفده درصد متوفیان تصادفات در یک سال- به علت پیامد حادی که دارد و تبدیل به یک پاندمی شده است؛ کاملا مورد توجه است. قطعا، هر دو به توجه و چاره نیاز دارند، اما آنچه می خواهم بگویم در مورد نوع خاصی از مرگ است.
?آنان که با کرونا می روند با آنان که در اثر تصادف جاده‌ای می روند، تفاوتی بزرگ دارند: متوفیان بیماری های واگیر با شرایط خاصی بایستی کفن و دفن شوند؛ بازماندگان بایستی نکات خاصی را رعایت کنند و موارد دیگر. این نوع از مرگ، می تواند با عدم آگاهی و آموزش لازم تبدیل به یک انگ اجتماعی (استیگما) شود که به شدت جای نگرانی دارد. اما، نوع دیگر مرگ که بر اثر تصادف جاده‌ای است برای بازماندگان شرایط ویژه‌ای چون متوفیان همه‌گیری کرونایی یا سایر بیماری های عفونی در زمان کفن و دفن و برگزاری مراسم ایجاد نمی کند. این نوع مرگ، اما چالشی دیگر دارد.
?از میان چند هزار نفر متوفیان تصادفات، بخش قابل توجهی دچار نوعی از مرگ می شوند که هر چند برای بازماندگان سوگ آفرین است، اما می تواند ارمغان لحظه ناب زندگی را برای عده‌ای دیگر باشد. آنان که دچار مرگ مغزی می شوند، نسبت به تمام آنان که به دلایل دیگر از دنیا می روند، قبل از مرگ نهایی دارای موهبتی سوگ آفرین، اما جان بخش هستند: اهدای عضو. هر چند به علت کرونا، بهترین گزینه قرنطینه خانگی است؛ اما عده‌ای به جاده می زنند و طبق آمار پلیس رهوار، هر هشتاد دقیقه یک نفر از آنان در اثر تصادف فوت می کند. پس، کرونا هم نتوانسته است جلوی اینگونه فوتی‌ها را بگیرد.
?چنانکه نوشته‌ام، میزان اهدای عضو متوفیان به قدری کم است که روزانه تا ده نفر از نیازمندان به دریافت عضو در کشور از دنیا می روند. راه حل هایی بر مبنای اقتصاد رفتاری به خصوص قیم‌مابی آزادی‌خواهانه نیز برای حل این مشکل وجود دارد که اشاره کرده‌ام؛ اما نکته مهمی وجود دارد: معمولا از بازماندگان درجه اول برای اهدای عضو رضایت می خواهند. این رضایت، به شدت محدودکننده نرخ اهدای عضو است.
?بازماندگان در آن شرایط خاص به شدت مستعد تصمیم گیری های غیربهینه هستند؛ علت آن، کاهش پهنای باند است. دریافت خبر تصادف، اعزام به بیمارستان، حضور در بیمارستان و کنار آمدن با فقدان فرد متوفی چنان ظرفیت شناختی بازماندگان را به خود مشغول می دارد که این موهبت سوگ آفرین اما جان آفرین را با تونل زنی به کناری می گذارند و از آن صرف نظر می کنند.
?تشکیل ستون احترام در بیمارستان محل اهدا، نامگذاری بزرگراهها، جادهها، خیابانها، کوچه ها، پارکها، راهروهای پارکها، نیمکتهای پارک ها به همراه وجود وب سایتی حاوی داستان زندگی و عکس های آنان که مناسب ساخت فیلم و سریال هم باشد به شدت به جامعه کمک می کند تا قدر این موهبت را بدانند.
@EmadibaygiGleam
@DrEmadibaygi