?چرا فرد تنها تا اینجا در برابر قدرت های نظام یافته زبون است، حتی اگر آن نظم مخالف با سوائق فطری او باشد؟ اگر جواب را تنها در «ترس و عادت» بجوییم، لا اقل میتوان یقین داشت که بستر توسعه نیهیلیسم بیش از همه همین خصوصیت های روانی هستند. «ترس»، و بالخصوص «ترس از مرگ»، سوراخی است که از شیطانها به درون نفوذ می یابند و مار، صورت مثالی شیطنت است. اما انسان نمی تواند روزگاری مدید را در «ناپایداری و تعلیق» بگذراند و ناگزیر، به لطایف الحیل خود را به «تسلیم در برابر وضع موجود» قانع می سازد تا بتواند به «آرامش و امنیت» دست یابد. این، حیله قدرت های نیهیلیستی است برای چنگ انداختن بر جان مردمان و توسعه قلمرو خویش و تحکیم آن. عادت، حتی بزرگ ترین جنایات را رفته رفته از اهمیت می اندازد و آن را تحمل پذیر می سازد.

?نظم گسترده، اگر چه مخالف با فطرت بشر، حتی در رژیمی چون کمونیسم روسی ده ها سال تاب می آورد. ضرورت زیستن، عموم مردم را در برابر واقعیت خاضع می سازد و آنان را حتی به یک رنج مستمر عادت می دهد. بی نظمی طاقت شکن است، چرا که انسان را به احساس عدم تامین می رساند و قدرت پیش بینی و برنامه ریزی را به هیچ. اما نظم گسترده، اگر چه اصیل ترین صفت ذاتی روح یعنی اختیار را انکار می کند، اما هر چه باشد، جامعه را خواه ناخواه برای روزگاری مدید به تسلیم می کشاند، چرا که نظم، همان گونه که هست، به جهان عادات انتقال می یابد و روان را به سکون و سکوت می کشاند. انفعالات نفسانی همواره در برابر وقایع تازه ظهور می یابند و انسان حتی به یک ستمگری نظام یافته خوگر می شود و صبر می ورزد.

?سيد مرتضى آوينى، آخرين دوران رنج، فردايى ديگر (کانال جمهوری سوم)