مراقب باشیم به هویدا نرسیم!
مجتبی عمادی
?ما در عرصه علوم زیستی دو اصطلاح داریم که جالب هستند؛ یکی “موتیف‌های شبکه” و دیگری “تکامل همگرا”. موتیف‌های شبکه در واقع الگوهای پایه‌ای در شبکه‌های پیچیده هستند، چنانکه سلول الگوی پایه در موجود زنده‌ای چون انسان است. این الگوهای پایه‌ای در شبکه‌های مختلفی به صورت تکرارشونده رخ می‌دهند و قرارگیری اجزای هر موتیف به صورت یک مدار خاص در کنار یکدیگر، خارج از حالت تصادف است. در تکامل همگرا، در موجوداتی که خویشاوندی نزدیکی با یکدیگر ندارند، مثلا حشرات/پرندگان، به صورت مستقل صفات مشابهی تکامل می‌یابد-در اینجا بال- تا آن موجود با محیط‌های مشابه-در اینجا پرواز کردن- سازگاری یابد.
?به تاریخ ایران بنگریم؛ به فرازها و فرودها. تا آنجا که دانش من اجازه می‌دهد ما هموراه در طول تاریخمان تا به تنگ می‌آمدیم، تا کارد به استخوانمان می‌رسید به این می‌اندیشیدیم و آن را به منصه ظهور می‌رساندیم که حاکم حاضر را عوض کنیم و حاکم جدیدی بیاوریم تا اوضاعمان به شود؛ مدتی سرخوش تغییر بودیم و دوباره همان آش و همان کاسه! چرا چنین گرفتار می‌شدیم؟ چون هرگز به فکر موتیف‌های شبکه در شبکه پیچیده‌ی سیاسی-اجتماعی-اقتصادی ایران نبوده‌ایم: الگوهایی تکرارشونده با اجزایی که به صورت مداری خاص به یکدیگر مربوط می‌شوند. این موتیف‌ها هم اثر مثبت داشته‌اند و هم اثر منفی. آن دسته از موتیفهایی که باعث شده‌اند که این کشور که در طول تاریخ در چهارراه حوادث بوده است، هر چند از حیث وسعت کوچک گردد، اما همچنان هویتی مشخص داشته باشد را جزء موتیفهای مثبت در نظر می‌گیریم. در هرحال، دسته‌ای دیگر از موتیفها نیز وجود داشته‌اند که موجب ضعف حکومتها در میان/بلندمدت می‌شده‌اند و موجبات سقوط آن حکومت و ظهور حکومت بعدی را فراهم می‌کرده‌اند. این موتیفها در بخش‌های مختلف سیاسی-اجتماعی-اقتصادی به فرم تکامل همگرا به علت وجود تقید مکانی-زمانی ظهور می‌یافته‌اند و پس از ظهور و در طی تاریخ آنگاه که این دسته از موتیفهای منفی همزمان با یکدیگر حضور می‌یافتند به بحرانی فراگیر که منتج به تغییر حکومت می‌گردید، می‌انجامیده‌اند.
?جامعه ایرانی در آخرین تغییر معاصر، نظام شاهنشاهی را سرنگون و نظام جمهوری اسلامی را جایگزین آن نمود. در طی این چهل و یک سال نیز افراد مختلف با ایثار جان و مال باعث گسترش نفود نظام در بخشهای مختلف جهان به خصوص کشورهای همجوار گردیدند. اکنون دانشگاههای ما حائز رتبه‌های زیر ۵۰۰ در نظامهای رتبه‌بندی می‌شوند، ماهواره به فضا می‌فرستیم، موشک نقطه‌زن تولید می‌کنیم و موارد دیگر. این دسته از پیشرفتها جزء با ایثار جان و مال حاصل نمی‌شده است.
?در هر حال، در کنار آن دستاوردها با چالشهای جدی در کشور نیز مواجه هستیم که در نوشته‌های قبلی و براساس نظر خبرگان به آنها اشاره نموه بودم. وجود این چالشها در کنار تحریم‌های ظالمانه و بدون قید و بند دولت ترامپ در آمریکا، کشور را از منبع اصلی تامین مالی خود محروم کرده است. بعلاوه، با گذر زمان حوزه سیاسی از آن اخلاصهای اوایل انقلاب فاصله جدی گرفته است و زراندوزیِ مبتنی بر نفع شخصی صِرف در فقدان شفافیت به ظهور فنوتیپ‌هایی چون تاجگرون، طبری و امثالهم انجامیده است. البته این زراندوزیِ نوع تاجگرودنیسم، یک آلترناتیو دیگر هم داشته است که آن را سلطانیسم می‌خوانیم؛ سلطانهایی که با ثروتهایشان به سیاسیون فاسد کمک می‌کنند تا در مناصب مختلف حوزه حکمرانی در هر سه قوه مشغول به کار شوند. هر چه از زمان انقلاب فاصله گرفته می‌شود، به تعداد، عمق و وسعت این دسته از افراد ناخلف افزوده می‌شود. در دهه هفتاد ما شاهد دادگاه کرباسچی و یک مختلس بانکی بودیم و اکنون شاهد تاجگردونیسم، طبریسم و سلطانیسم هستیم. چنانچه به همین روند بخواهیم برویم، چنانکه پهلوی دوم به هویدا رسید، ما هم به فرد/افرادی در سطح وی خواهیم رسید و این به نظرم نشانه بدی خواهد بود.
?موتیفهای شبکه در سرطانها چنان نظم طبیعی سلول را دستخوش تغییر می‌کنند که این ارگان جدید علیه همه ارگانهای بدن می‌شورد و بر آنها غلبه می‌یابد. ما برای مدیریت بیماری سرطان، مارکر(نشانه)هایی داریم که بیومارکر می‌خوانیم. به عنوان مثال چنانچه، بیومارکر الف در توموری باشد حکایت از پیش‌آگهی بد برای آن تومور دارد: به خوبی به درمان جواب نمی‌دهد، طول عمر پنج ساله کمتری فرد مبتلا دارد و موارد دیگر. هویدا، در آن دوره، مارکر نامناسب شدن شرایط سیاسی-اجتماعی-اقتصادی بود.
?البته ما در آن دوره آلترناتیوی عالی برای نظام شاهنشاهی داشتیم، اکنون اما به عمده کشورهای توسعه یافته که می‌نگریم از لحاظ شکلی همین ساختار حکومت جمهوری را دارند؛ اما چرا ما اکنون گرفتار سه سال پیاپی رشد اقتصادی منفی، جنبش بی‌سر آبان ۹۸ و خودکشی‌های فعلی پاره‌ای از اقشار آسیب‌پذیر هستیم؟ ریشه را بایستی در همان موتیف‌های شبکه منفی جستجو کنیم./۱
?برخی از مردم عادی در محاوره‌های آشکار و نهان خود می‌گویند که عامل این شرایط سخت اقتصادی- رفاهی آخوندها هستند و با رفتن آخوندها این ممکلت بهشت می‌شود؛ آیا صحیح می‌گویند؟ خیر! به نظرم، تصور غلطی دارند. اصلا بیاییم چنانکه پاره‌ای از ما به شدت به کوروش و داریوشمان فخر می‌فروشیم، فکر کنیم که از فردا داریوش بر ما حکمرانی می‌کند؛ آیا تمام چالشهایمان مرتفع و به رفاه می‌رسیم؟ تا آنجا که دانشم اجازه می‌دهد، پاسخ این سوال منفی است.
?سلطانیسم، تاجگرودنیسم، طبریسم در طول تاریخمان با ما بوده است؛ تا موتیف‌های عامل این ایسم‌ها را به دقت نشناسیم و جهت‌های پیکانهای مرتبط‌کننده اجزای آنان در مدارهایشان را تغییر ندهیم، اعوذ بالله علی (ع) هم بیاید، ابن مجلمی او را به شهادت خواهد رساند. تقید مکانی-زمانی ما را در چنبره‌ی موتیف‌های منفی گرفتار کرده است که جز با تلاش و کوشش مجدانه و عالمانه مرتفع نخواهند شد.
?مهدی اخوان ثالث در شعر میراث اینگونه سروده است:
سال‌ها زین پیش‌تر در ساحل پر حاصل جیحون
بس پدرم از جان و دل کوشید
تا مگر کاین پوستین را نو کند بنیاد
او چنین می‌گفت و بودش یاد
داشت کم کم شب کلاه و جبهٔ من نو ترک می‌شد
کشتگاهم برگ و بر می‌داد
ناگهان توفان خشمی با شکوه و سرخگون برخاست
من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هر چه بادا باد
تا گشودم چشم، دیدم تشنه لب بر ساحل خشک کشفرودم
پوستین کهنهٔ دیرینه‌ام با من
?به نظرم مارکر سیاسی-اجتماعی-اقتصادی هویدا برای جامعه ایران، بیانگر پیش‌آگهی بد است؛ ما اکنون که با شرایط سخت اقتصادی-معیشتی-رفاهی بواسطه موتیف‌های شبکه منفی رو‌به‌رو شده‌ایم نیاز داریم تا به طور جدی و موثر این موتیفها را که پاره‌ای از آنها شامل تعارض منافع، انحصارگرایی و سوگلی‌گرایی است را به دور از فضای احساسی-رسانه‌ای تغییر دهیم تا شب کلاه و جبهٔ نُوتَرکِمان گرفتار طوفان نشود. آنچه پس از طوفان احتمالی منتظر ماست، آلمان و فرانسه نخواهد بود؛ سوریه و لیبی خواهد بود. قدر شهادتها، ایثارگری‌ها، خون دل خوردنها و صبوری‌هایمان را بدانیم و کمر همت به تغییر موتیف‌های منفی‌مان ببندیم./۲