مصائب “حاشیه”!

“سال ۱۳۹x در یک مناقصه چند ده میلیاردی در یکی از شهرهای استان … برای ساختن قسمتی از یک پتروشیمی شرکت کردیم. قیمت دادیم و بعد از چند روز یک نفر پیدا شد که وابستگی نزدیکی به یکی از نمایندگان بسیار مطرح، تاکید میکنم بسیار مطرح، مجلس داشت که از قضا او را با خطابه پرشورش برای یک حادثه سقوط هواپیما می شناسیم. به ما پیشنهاد داد در ازای ۱۰ درصد قرارداد، ما برنده باشیم و البته طبق روال جاری قبول کردیم و شروع بیچارگی ما بود.

در ابتدای کار با توجه به ناآشنایی ما با منطقه و شرایط، همون واسطه هزینه های سنگینی به ما تحمیل کرد برای تدارکات و امنیت و… که البته خیلی مهم هم نبود. شهر محل ساخت پتروشیمی به صورت طایفه ای اداره می شد و نماینده معروف مجلس هم از طایفه خاصی است که در هم انتخابات به دلیل جو آن منطقه، تبلیغات و همراهی نماینده محترم توسط گروهی از اوباش انجام میشود؛ گروهی از پایین ترین سطوح جامعه و اوباش به معنای واقعی!

بعد از انتخابات دوره قبل، این اوباش به عنوان پاداش در پتروشیمی در حال ساخت پست و مقام گرفتند و به پیمانکارهای غیر بومی تحمیل شدند تا به عنوان نیروی مستقیم یا پیمانکار جزء از آنها استفاده شود. تا انجایی که ممکن بود در برابر استفاده از نیروهای سفارش شده مقاومت کردیم ولی از طریق غوغا و هیاهوی زیاد و فشار استانداری، شهرداری، فرمانداری، اداره کار و … مانع از استفاده از نیروهای توانمند شدند و مجبور به استفاده از نیروهای تحمیلی شدیم.

نیروهای بومی خوب و به درد بخور هم از ترس اوباش جرات حضور در سایت را نداشتند، نیروهای غیر بومی که جای خود دارند. برای مثال یک نفر به ما تحمیل شد که مشخصا اوباش بود و گویا قبلا سابقه فروش مواد و درگیری و.. را داشت با ظاهری خارج از عرف. ایشان قبلا دستفروش بودند و بعد به عنوان پادو تبلیغات میان دوره ای نماینده محترم، بعها ارتقا گرفتند و به عنوان پیمانکار سیویل به ما تحمیل شدند. سرپرست کارگاه ما رو همین آقا وسط کارگاه کتک زد! برای همه شرکت ها اوضاع همین بوده و است.

هر شرکت زیر سایه یک لات بوده و است. شرکت های بزرگ آنجا مثل موش اند. شرکت هایی هستند که وسایل را گذاشتند و فرار را برقرار ترجیح دادند. ما توانستیم خوشبختانه یک‌ “گنده لات” منصف تر را استخدام کنیم که بقیه لات ها رو فراری بدهد. دادستان و… کاری از پیش نبردند.

آقای نماینده هم تمایلی به اتمام کار پتروشیمی ندارند. چون پتروشیمی در مرحله ساخت نیاز به حدود دو تا سه هزار نیرو دارد که اشتغال در منطقه ایجاد می‌کند با کارگر بومی، ولی وقتی پتروشیمی راه بیفتد نهایتا با دویست تا نیرو می‌چرخد که آن هم باید متخصص باشند که قطعا بومی نیست. پس به نفع نماینده محترم است که این پتروشیمی در مرحله ساخت بماند تا بتونه با وعده کار و… در ادوار مختلف رای جمع کند.‌ ایشان هر چند ماه یکبار می آیند و عین یک پدر خشن توی ادارات و.. می‌چرخد، چند تا داد میزند و چند خطابه سوزان ایراد می‌کند و می‌رود برای پیگیری راهش به سمت وزارت!”.

پیشتر نوشته بودم که از ناکارآمدی دولت ها که بگذریم، لابد باید سهمی هم برای مولفه های فرهنگی و اجتماعی در نظر گرفت و دولت حتی اگر بخواهد هم نمی تواند هر کاری انجام دهد. واقعیت هایی هستند که خود را بر دولت هم تحمیل می کنند. کسانی هم رنجیدند و برداشت توهین کردند. باری دوستی نادیده در بالا تجربه خودش از کار در یکی از استان های جنوب غربی ایران را شرح داده است (البته بنا به ملاحظاتی و برای ناشناس ماندن شرکت تغییراتی جزئی در آن دادم)، می بینیم که کار آسان نیست و پیچیدگی زیاد دارد. می شود خیلی ساده همه چیز را به دولت و نئولیبرالیسم و … ربط داد، ولی بعید است این تصویری مناسب از واقعیت را دست دهد، به واقع حکومت بر ایران از مشاغل سخت است. والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel