کارآفرینان دسترس‌پذیر: آنجا که عواطف حکم می‌راند
مجتبی عمادی
?اخیرا تحلیلی توسط پویا ناظران در خصوص وضعیت اقتصادی-مالی کشور منتشر شد (https://t.me/Economics_and_Finance/885)که واکنش‌های زیادی به همراه داشت و تاکنون حدود ۱۱۸۰۰۰ نفر آن مطلب را دیده‌اند‌. البته، این نوشته فقط محدود در تلگرام نماند و در توئیتر و واتس آپ هم بازنشر شد. چرا این مطلب چنان مورد توجه قرار گرفت؟
?ما انسانها، چنانکه پژوهش‌های اقتصاد رفتاری نشان داده‌اند دو سیستم برای فکر کردن داریم: سیستم پاسخ اولیه و سریع یک و سیستم تفکر عمیق دو. نحوه کار و تعامل این دو سیستم و تاثیرگذاری جدی آنها بر قضاوتها و تصمیم‌گیری‌های ما دو جایزه نوبل برای پیشگامان این حوزه به ارمغان آورده است و کتابهایی عالی در این خصوص منتشر شده‌اند که از جمله مهترین آنها تفکر، سریع و کند کانمن، سقلمه تیلر و قضاوت در تصمیم‌گیری مدیریتی بیزرمن است.
?به طور خلاصه، ما از قاعده‌های خودساخته‌ای استفاده می‌کنیم تا راحتتر قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم. لذا، این قاعده‌ها در عین سودمند بودن چنانکه مورد استفاده نادرست در موقعیت‌های نامناسب قرار گیرند (عدم رعایت تقید مکانی-زمانی (تمز))، موجب تبعات نامطلوب می‌شود. به طور کلی چهار قاعده خود ساخته وجود دارد: در دسترس‌بودن، نمایندگی، تایید و عواطف. اولی می‌گوید رویدادهایی که احساسات را برمی‌انگیزد و کاملا سرزنده است، بهتر به خاطر سپرده می‌شود. دومی ناظر بر آن است که کلیشه‌های ذهنی در قضاوتهای ما اهمیت جدی دارند؛ سومی عبارت است از گرایش به پردازش اطلاعات براساس جستجو یا تفسیر اطلاعاتی که مطابق با باورهای موجود شخص باشد؛ و چهارمی عبارت است از تاثیر هیجانها و عواطف ما در قضاوتهایمان. هیجان عبارت است از حالتهای موقتی توام با برانگیختگی یا فروریختگی که همراه با بروز علائم فیزیولوژیک، چهره‌ای، روانی و عملی است. از جمله هیجانها می‌توان به خشم، ترس، عشق و پشیمانی اشاره کرد. عاطفه (https://ravanrahnama.ir/مقیاس-ارزیابی-عاطفه-مثبت-و-منفی/)، می‌تواند مثبت یا منفی باشد مانند محکم و نیرومندم/آشفته و ناراحتم.
?کانمن در فصل سیزدهم کتابش با عنوان دسترس‌پذیری، هیجان و ریسک به موضوع تاثیر دو قاعده خودساخته در دسترس‌بودن و عواطف بر قصاوتها و تصمیم‌گیری افراد عادی و متخصص می‌پردازد. بعلاوه، او در آن فصل به وحشت آلار در سال ۱۹۸۹ اشاره می‌کند. آلار ماده‌ای شیمیایی بود که به سیب‌ها پاشیده می‌شد تا رشدشان را بیشتر کند و ظاهر بهتری داشته باشند. وحشت از آنجا آغاز شد که داستانهایی خبری پخش شد که ادعا می‌کردند اگر این ماده شیمیایی به مقادیر زیاد مصرف شوند باعث ایجاد سرطان در رَت‌ها و موش‌ها می‌شود. نتیجه آن شد که شهروندی می‌گفت بهتر است آب سیب را مستقیم در فاضلاب بریزیم یا آن را در محل زباله‌های شیمیایی بیندازیم. پیامد را می‌توان به راحتی حدس زد؛ مانند ادعای وجود مقادیر خطرناک آفلاتوکسین در شیرهای پاستوریزه‌ی ایران اما در ابعادی گسترده‌تر. کانمن به نقل از سانستین، این پدیده را آبشار دسترس‌پذیری می‌نامد:زنجیره ای از وقایع خود-تقویت‌کننده، که ممکن است از گزارش رسانه ها از یک رویداد نسبتاً جزئی شروع شود و منجر به هراس عمومی و اقدامات گسترده دولت شود. در همان فصل، کانمن به این نتیجه‌گیری می‌رسد که مردم عادی و متخصصان، هر دو، بایستی در تعاملی موثر نسبت به سیاست‌گزاری و تخصیص بهینه منابع تصمیم‌گیری نمایند.
?آن قاعده‌های خودساخته، منجر به سوگیری‌ها، محدودیتها و سفسطه‌های مختلفی چون عقلانیت محدود، مقهور داستانها شدن و تایید اجتماعی می‌شود. عقلانیت محدود می‌گوید که تصمیم گیری ما متاثر از اطلاعاتی که در اختیار داریم ، محدودیت های شناختی ذهنمان و محدودیت زمان است. سفسطه داستانسرایی به متاثر شدن جدی قضاوتها و تصمیم‌گیری ما در زمانی اشاره دارد که وقایع در قالب داستانهایی پرکشش ذکر می‌شوند. سوگیری تایید اجتماعی نیز به متاثر شدن ما از نظرات گروههای مرجع مثل متخصصان و سلبریتی‌ها اشاره دارد.
?شرایط امروز ریشه‌های تاریخی جدی دارد (https://donya-e-eqtesad.com/بخش-اقتصاد-۳۶/۳۶۶۵۹۹۶-دلایل-فقر-ثروت-از-نگاه-علی-اکبر-داور). بله، حال اقتصادمان ناخوش است، تحریمهای ظالمانه بر گلویمان فشار می‌آورد، تصمیم‌گیران تصمیم‌های متناقض می‌گیرند، و ارزش پولمان چونان آدم برفی در آفتاب، آب می‌رود. اما، حواسمان باشد که چنانچه بهتر داستانسرایی و قالب‌بندی می‌کنیم، به علت وجود محدودیت‌ها، سوگیری‌ها، سفسطه‌ها و قاعده‌های خود‌ساخته در خودمان و شهروندان عادی حکم قطعی مرگ ریال چون حکم سرطانزا بودن شیر به علت آفلاتوکسین را صادر نکنیم! جامعه، مستعد وحشت آلار است؛ وحشت زده‌‌ها، فقط با سیستم یک به پیش می‌روند چونان گله گاومیشی که شیرها به آن می‌زند! گله بر شیرها پیروز می‌شود اگر سیستم دو فعال شود. نقد کنیم اما وحشت آفرینی نکنیم.