یادداشتهایی پیرامون علم مدرن و سیاستگذاری آن
یادداشتهایی پیرامون علم مدرن و سیاستگذاری آن
Notes on Science and Science Policy
✅ دانشگاهها و انجمنها: میانایِ ارتباط دانشگران با نهادهای بالادستی
Universities and scientific societies: interface between scientists and upstream institutions
✍️رضا منصوری
۱۸ بهمن ۱۳۹۸
rmansouri.ir
در یادداشتهای پیشین به تفصیل نوشتم که نمیشود در بررسی پدیدههای اجتماعی فروکاستگرا بود؛ هیچ مولفهای مرتبط با پدیده را نمیشود کنار گذاشت. علم و خردِ فعال را هم که من فردی نمیبینم، چون قرار است اجتماعِ علمی ما خردی کنشگر داشته باشد. و گرنه هر کدامِمان میتوانیم مدعی باشیم خردی کنشگر داریم و نه نقّال. گرچه فیزیکدانم و در کار تخصصیام فروکاستگرا. پس اگر از این صحبت میکنم که خودمان را درگیر نهادهای بالا دست نکنیم نه به این است که این مولفه را کنار میگذارم، خیر، اتفاقاً خودم هم در این نهادها درگیر بودهام و هستم. بلکه انگشت روی مولفههایی میگذارم که از دید من ما دانشگران و پژوهشگران و نیز نهادهای پایین دست در یکصد سال گذشته از آن غفلت کردهایم، یا به قول جامعهشناسان، با بد-مفهومشی (misconception) که از علم و دانشگاه داشتهایم خردِ نقّال مرسومِِمان را مترادف با خرد کنشگر گرفتهایم و مدافعانِ خرد فعال، نظیر تقی ارانی و بسیاری دیگر، را طرد کردهایم.
بپذیریم که، متاسفانه، ما دانشگاهیان، دانشگران و پژوهشگران، همانند اکثریت مردم ایران، عادت کردهایم و در انتظاریم تا دولت یا حکومت به ما برسد! و از همین روست که از وابستگی به جامعه و نقشی که علم و دانشگاه نوین باید در جامعه بازیکند غفلت کردهایم. وقت است از این خیال وارهیم، به نقشِ خود در پاسخ به پرسشهای جامعه واقف شویم، پاسخ به پرسشهای جامعه را با درگیر شدن در سیاست یکی نینگاریم، در این پاسخها اعتماد جامعه را بهدست آوریم، و در این فرایند نقش خود را در خردمندانه کردن رفتار حکومتی و دولتی دست کم نگیریم. توجه داشته باشیم که مفاهیمی مانند پدیدههای برامده یا برایان و براینده، و نتیجههای نامنظور و نامنتظر، چه از منظر علوم فیزیکی به آن نگاه کنید و چه از منظر علوم انسانی، بسیار پیچیدهاند و در بررسی پدیدههای اجتماعی از جمله علم نمیتوان از آن درگذشت، همانگونه که در نوشتههای پیشین به تفصیل شرح دادهام. پس اگر به فرد و نهادهای پایین دستی توجه دارم از روی شرایط جدید اجتماعی و نیز غفلت مزمن ما دانشگاهیان است.
دانشگاهها و انجمنها میانایی (اینترفِیسی) هستند بین دانشگران و دولت از یک طرف و بین دانشگران در اجتماع علمی و جامعه از طرف دیگر. در بخش مدلهای شبهِاقتصادی علم در این مجموعه و نیز در کتاب معماری علم در ایران به تفصیل پیرامون قرارداد دوگانهٔ دانشگران نوشتهام، که چگونه از اجتماع علمی اعتبار میگیرند و آن را به دانشگاه و پژوهشگاه و موسسههای علمی میفروشند. انجمنها هم دانشگران و پژوهشگران را نمایندگی میکنند. از همین روست که این دو نهاد را میانا گرفتهام، هرکدام در نقش خودشان. پس این دونهاد نقش ویژهای در گفتارهای من دارند.
دانشگاهها تاکنون تعریفی از خود ندادهاند. از روزی که محمدعلی فروغی بههنگام حضور در پاریس و در هیئت نمایندگی ایران برای مذاکرات صلح پس از جنگ جهانی اول در خاطراتش از لزوم داشتن دانشگاه (اونیورسیته) در ایران مینویسد تا کنون، تنها انگیزهای که به صراحت یا ضمنی در اسنادِ تاسیسِ دانشگاههای ما آمده یا ضرورت داشتن نهادی است که اروپاییان هم داشتهاند (بانیانی مانند فروغی و حکمت)، یا تربیت مهندس و پزشک (تیمورتاش به عیسی صدیق- مفهوم کالج یا مدرسه)، یا زدن تو سرِ داشگاه تهران (به گفته شاه در تاسیس دانشگاه شریف)، یا ضرورت تربیت استاد پس از مهاجرت تعدادی زیاد از مدرسها بعد از انقلاب (دانشگاه تربیت مدرس). من که هیچ گونه سندی، یا تاملی، از طرف نخبگانِمان در ۱۰۰ سال گذشته که تعریفی از دانشگاه بهدست بدهد ندیدهام. بر خلاف بعضی که به رسالهٔ دکتری عیسی صدیق ارجاع میدهند، از این رساله که اخیرا ترجمه شده، بهوضوح دیده میشود که منظور او از دانشگاه کالج بوده است، مدرسهای عالی، مفهومی که تاکنون کموبیش در همه دانشگاههای ما دست بالا را دارد، نه دانشگاه؛ و هیچ اثری هم از مفهوم علم و نیاز به آن در این رساله نیست، بر خلاف نوشتههای تقی ارانی که نشان میدهد عمیقاً علم روز را درک کرده بوده. تعدادی از سندهای راهبردی دانشگاهها در سطوح مختلف را که این سالها نوشته شده نیز دیدهام. دریغ از کمترین کلمهای که از آن بشود مفهوم دانشگاه مورد نظر را دریافت. همه فرض میکنند میدانند دانشگاه چیست و عمدتاً به رتبهبندی فکر میکنند. رده اولیها میخواهند بهتر باشند و رده بعدیها میخواهند به رده اولی برسند. که چه بشود؟ هیچ کس و هیچ دانشگاهی چیزی نگفته. دریغ! با خودمان چه کردهایم؟