✍️احمد توکلی

منبع درآمد دولت نفتی فعالان اقتصادی نیستند بنابراین اتکای او به عوامل تولید کم است. از سوی دیگر دولت نفتی، امتیازات و منابع مالی را توزیع می‌کند و وقتی دولتی توزیع‌کننده منابع مالی باشد، دایره تصمیمات طلایی‌اش گسترش می‌یابد. وقتی امضاهای طلایی در اختیار دولت قرار گرفت، تنازعی (قانونی یا غیرقانونی) برای افزایش سهم هر فرد یا گروه یا قوم یا شهر یا منطقه شکل می‌گیرد و افراد به جای اینکه نقش خود را در تولید ملی بالا ببرند، سعی می‌کنند سهم بیشتری از دولت نفتی بگیرند. دولتی که توزیع‌کننده منابع باشد، در معرض اخذ تصمیمات غیرعادلانه و جهت‌دار بوده و تحت تاثیر تمایلات فردی، قومی، خانوادگی و حتی خارجی قرار می‌گیرد و به منافع مردم ضرر می‌زند.

دولتی بودن اقتصاد نه فقط از جنبه مالکیت -که غالباً مورد توجه قرار دارد- بلکه از جنبه دخالت دولت هم بسیار مضر است چراکه دخالت‌های دولت در امور همیشه منصفانه و عادلانه نیست. وقتی دولت در اقتصاد دخالت کند، مردم مجبورند برای انجام کارهایشان از دولت اجازه بگیرند و در نتیجه دولت به توزیع‌کننده مجوز هم تبدیل می‌شود. طبعاً کسانی که مجوزها را امضا می‌کنند، با این مجوزها دست به توزیع ثروت می‌زنند اما چون خودشان به ثروت دسترسی ندارند، طمع می‌کنند و در نتیجه زمینه بروز فساد فراهم می‌شود.

در این شرایط خصوصی‌سازی هم خود به عامل رشد فساد تبدیل می‌شود.وقتی در چنین شرایطی خصوصی‌سازی انجام شود، زد و بند اتفاق می‌افتد و به جای اینکه کارخانه و بنگاه به فردی لایق واگذار شود، به ثمن بخس به افراد نالایق فروخته می‌شود. در نتیجه اولاً منابع به‌دست‌آمده در نتیجه این نوع خصوصی‌سازی کم است و دولت نمی‌تواند برای جبران تبعات اجتماعی ناشی از تغییر مالکیت سرمایه‌گذاری مناسبی انجام دهد، ثانیاً کسانی که این بنگاه‌ها را با فساد خریده‌اند، انگیزه کار کردن ندارند و در نتیجه کارایی مورد انتظار از خصوصی‌سازی به دست نمی‌آید.
ریشه بسیاری از گرفتاری‌های امروز ما این است که قوه قضائیه وظایف خود را به صورت مطلوب انجام نمی‌دهد. طبیعی است که وقتی رسیدگی تبعیض‌آمیز باشد، عزم برخورد با فساد منتفی می‌شود.

یک موقعی من به یک مدیرکل دولتی گفتم شما کسی بهتر از پسرتان نداشتید که به عنوان مسوول بازرسی سازمان‌تان انتخاب کنید؟ این مساله متاسفانه در سطوح عالی مدیریت کشور هم وجود دارد. اگر دقت کرده باشید تمام روسای جمهور ایران برادر یا فرزند خود را به عنوان یکی از دستیاران یا مسوول‌دفتر خود انتخاب کرده‌اند. این کار بسیار بی‌معناست. وقتی فرزند یا برادر انسان، مسوول بازرسی یا رئیس دفتر مجموعه تحت مدیریت او باشد، دیگران نسبت به او تحفظ پیدا می‌کنند چون باید برادر یا فرزند را راضی کنند تا به مقام ذی‌ربط دسترسی پیدا کنند. ضمن اینکه اگر دیگران بگویند این برادر یا فرزند فاسد بوده و به فلان‌جا ضربه زده است، آن مقام می‌گوید «خیر، من مثل چشمم به او اعتماد دارم»
تا زمانی که جنگ در جریان بود، فداکاری و گذشت مردم نسبت به یکدیگر بسیار چشمگیر بود. اما با پایان جنگ، مدل نئوکلاسیک صندوق بین‌المللی پول اتخاذ شد. این مدل که اصل را بر حداکثرسازی سود می‌گذارد، اثر فرماتیو دارد یعنی صورت‌بخش است و فرهنگ خاصی را -که فرهنگ خودخواهی مادی است- تشویق می‌کند. در این دوره ایدئولوژی ثروت کم‌کم جای ایدئولوژی خدمت را گرفت. کمااینکه می‌شنیدیم کسانی که در جنگ هم حاضر بودند، وقتی برای کار کردن به جایی می‌رفتند، می‌گفتند: «ایثار در رفته، چقدر می‌دهی؟» علاوه بر این، مرحوم هاشمی می‌گفت حالا که قرار است بازار آزاد شکل بگیرد و یک عده پولدار شوند، چرا بچه‌های جبهه نباشند؟ بنابراین نیروهای سپاه را تشویق کرد که بیایند در این حوزه فعال شوند. نیتش خیر بود اما نتیجه توصیه‌اش مثبت نبود.

منبع: مجمع فعالان اقتصادی.
@EmadibaygiGleam