علم اقتصاد و عدم کاربست آن در ایران
با عرض سلام و احترام
تبریک حلول ماه مبارک رمضان
مدتی است شکوائیه ای ذهن بنده را آزار می دهد تا با این گروه فرزانه در میان بگذارم، ویژگی سهل و ممتنع سوال می تواند پاسخ روشن و قطعی داشته و هم نداشته باشد.
تاکنون در این جمع به فراخور تخصص اعضای آن، مباحث حول انواع موضوعات و مشکلات اقتصاد کشور تمرکز یافته و اساتید همه در تلاش برای ارائه نظر در طرح دقیق مسئله و یافتن پاسخ علمی به آن هستند. ولی جسارتا گویی بدل به یک دیالوگ با خود (self talking) شده است. چرا که حتی خودمان [خودم] هم بعضا دیگر حوصله نوشته های اقتصادی را نداریم.
آنچه بنده شاید – به اشتباه – دریافتم این است که سخن اقتصادیون سالها است در ایران به گوش مخاطبین خوش نمی آید.
مثلا در سطح بنگاه که انتظار می رود عقلانیت rationality هزینه/فایده حاکم باشد، غالب مدیران اعتنایی به تحلیل و راهکارهای مشاوران و مدیران اقتصادی خود ندارند. (طبعا چون در پی رانت برای بقا هستند نه کارآیی تولید و ..)
در سطح افکار عمومی، مشاهده بنده این است که اقتصادیون، یک گروه مرجع فکری و الهام بخش عمده به حساب نمی آیند. دانشجویان بیشتر پیگیر تحلیل تئوریسین های سیاسی، اجتماعی، فلسفی و تاریخی هستند و از آن ها الهام می پذیرند. (حتی کمونیستی و سوسیالیستی)
اقتصادیون در سطح مخاطب عام، توفیق تبیین نداشته اند و بلکه شرایط طوری شد که تا حد زیادی انگشت اشاره مشکلات به سمت آنها نشانه رفته. در این میان سیاسیون مانور داده از کنار مسئولیت ها عبور می کنند.
شاید جز آقای دکتر رنانی که بعضا از دیسیپلین اقتصاد خارج و در حوزه های ملموس مردمی می نویسند، کمتر بدیلی در میان اقتصادیون داشته باشیم که گفته ها و نوشته هایش اینگونه در کانالها دست به دست شود.
اقتصادیون در میان نیروهای سیاسی جایگاه در خوری ندارند و در نهایت بیرون گود outsider هستند و به اتاقهای خلوت تصمیم گیری های سرنوشت ساز راهی ندارند. تازه اگر از دید گروه های سیاسی عامل مشقت کشور شناخته نشده باشند.
اقتصادیون در میان سایر رشته های علوم انسانی مغضوبند و از دید مهندسین، گویی اصلا صلاحیت علمی ندارند و اقتصاد را مخلوطی از ریاضیات ساده و واضحات پیش پا افتاده می بینند.
در میان خود اقتصادیون ایرانی نیز چندین انشعاب کاملا جداگانه و خصمانه وجود دارد. به نحوی که اصطلاحا یک school دیگری را به کلی نه تنها نفی، بلکه بعضا تکفیر می کند، حتی افراد.
در مجموع، گویی نظرات اقتصادیون نزد تصمیم گیران و عوام و خواص ارج ندارد.
چارچوب اقتصاد سیاسی و تعادل های برآمده از نهادهای قدرتمند فرهنگی اجتماعی در ایران چه تفاوت مهم و فاحشی با سایر کشورها دارد؟
آیا روسای جمهور، رهبران احزاب، نمایندگان مجالس در تمام دنیا از سیاسیون ما بیشتر اقتصاد خوانده یا سر در می آورند؟ که بالاخره با اقتصادیون خود زبان مشترک پیدا می کنند؟
مگر در اقتصادسیاسی مفروض نیست که سیاسیون به دنبال حداکثر سازی منافع خود در حفظ قدرت هستند لذا نیازمند آراء و حمایت افکار عمومی می باشند بنابراین در نهایت حتی با دید عافیت اندیشانه نیز باید به فکر اقتصاد و معاش رای دهنده میانه باشند، پس چرا دغدغه ندارند؟ تا به متخصص آن مراجعه کنند
حتی می دانیم منفعت پنهان برخی گروه های خاص در نظام های بسته هم منوط به ثبات و رشد متعادل قتصادی است. حتی در آن نظامات هم اقتصادیون جایگاه دارند. (شیلی پینوشه)
آنطور که در خاطرات مکتوب می خوانیم روسای دولت ها، بارها برای اعمال و اجرای خواسته های خود با اطرافیان اقتصادی خود وارد مجادله و بحث و تنش شده اند و همه جا رابطه سیاسیون و اقتصادیون رابطه پرتنش و پرچالشی محسوب می شود (اوباما برسر اوباماکر با مدیران خود). لکن چرا در سایر کشورها توافق حاصل می شود در بین ما نمی شود؟ (توجه: منظور توافق رابطه قدرت سیاسی و قدرت مالی نیست)
چرا اقتصادیون در ایران شنونده ندارند؟ چرا در حاشیه قرار می گیرند؟ چرا دچار تغییرات متعدد و حتی خروج از نظامات اداره امور می شوند؟
چرا حتی وقتی که نزدیک ترین طیف مدیران سیاسی به آموزه های اقتصادی، به محض آن که در مسند می نشینند، تئوری های اقتصادی را بی فایده و غیرعملی می بینند؟ و راهی را پیش می گیرند که سالها خود تجربه کرده اند؟ اگر فرصت کنند اقتصادیون را در خفا نقد می کنند.
چرا اقتصاد نمی تواند راه حلهای خود را نهادینه کند؟ گفته می شود اقتصاد علمی است که هر پدیده اجتماعی را به خوبی تبیین می کند. چرا در تبیین نقش حاشیه ای خود در ایران و حل آن راهکاری مطرح نمی کند.
تا کی با نوشتن و گفتن و نصیحت کردن و برهان آوردن رضایت خاطر شخصیمان را برآورده کنیم.
ادعای جسورانه ای است: گویی علم اقتصاد در دوران معاصر ایران در هر دو حوزه فهم و کاربرد شکست خورده است و هرچه کرد به در بسته خورد.
با حفظ احترام خدمت تمام اساتید
کانال انجمن اقتصاددانان ایران
@ieairan