چرخهی ستهم
چرخهی سِتَهم: فقر، دروغ و خشونت
مجتبی عمادی
💫واژهپریشی، استفاده از واژگان فارسی بدون رعایت تقید فضایی-زمانی(تفز) است. در خصوص واژگان زبانهای دیگر که به صورت عینی یا با معادل فارسی وارد زبانمان میشود؛ اما نهتنها تفز کاملا محتمل است که رعایت نشود؛ بلکه اغلب معادل فارسی مناسبی هم توسط مترجمان نخستین، ابداع/معرفی نمیشود. یکی از این واژگان، 《ویشس》 (Vicious) انگلیسی در اصطلاح 《 Vicious Cycle》 است. هر چند 《ویشس》، میتواند به معنای شوم، معیوب و فاسد باشد؛ اما در اصطلاح 《ویشس سایکل》 ما نمیتوانیم از این صفتها استفاده کنیم.
💫《ویشس سایکل》، عبارت از دنبالهای(توالیایی) از علت و معلول متقابل است که در آن دو یا چند عنصر یکدیگر را تشدید می کنند و میافزایند به طوریکه نتیجهای اجتناب ناپذیر آن توالی، بدتر شدن وضعیت است. نمونهی واضح آن، بدهکاران مالی هستند؛
آنها در یک 《چرخهی ستهم》 (به اصطلاح، دور باطل) گرفتار میشوند: آنها تا زمانی که بدهی خود را نپرداخته باشند نمی توانند آزاد شوند و تا زمانی که در زندان باشند، قادر به پرداخت بدهی خود نیستند!ستهم، به معنای سخت و شدید است. پس، هر چند نتیجهی چرخهی ستهم، دوری باطل یا شوم است چون به بدتر شدن شرایط میانجامد؛ اما دور باطل یا چرخهی شوم، معنای دقیق این اصطلاح را نمیرساند.
💫فقر و خشونت، به وضوح بر قابلیتهای شناختی افراد تاثیر میگذارد. در فقر، فرد/جامعهی فقیر به شدت قابلیتهای شناختی از جمله تصمیمگیری و قضاوت صحیح را از دست میدهد؛ اما آنکه با تصمیمهایش ممکن است چنان شرایطی را برای وی/آن به وجود آورده باشد با احتمال زیادی هدفمند دست به فقیر کردن فرد/جامعه زده است. بریتانیا، اسپانیا و پرتغال از جمله کشورهایی بودند که جامعه تحت اشغال خود در سدههای قبل را از جمله با اعمال خشونت میچاپیدند؛ پس هدفمند آنها را فقیر میکردند. البته حکمرانان هر کشور/ملتی هم میتوانند از روی عمد یا نادانی، موجب فقر جامعه تحت حکمرانی خود شوند. در این حالت، کمینهی برخوردار و بهرهمند از رانت و حمایتهای بهنسبت انحصاریِ حکومت در مقابل بیشینهی فقیر/به نسبت فقیر، مورد تبعیض قرار میگیرند. به عنوان نمونه، تونسِ بنعلی از این جمله بود. در این حالت نیز اعمال خشونت به جهت حفظ حالتی کاملا نامتوازن ابتدا کم و سپس گستردهتر رخ مینماید اما 《نبینی که چون گربه عاجز شود/برآرد به چنگال چشم پلنگ》.
💫 دروغ، هر چند ممکن است نیاز به تعریف نداشته باشد؛ اما 《دُروغ (کذب) مخالف راستی و به معنای بیان چیزی خلاف واقع و با علم به نادرست بودن آن است.》به عنوان نمونه، تکرار چند دههای رشد سالانهی هشت درصدی برای کشور، اکنون دیگر دروغ است! کنترل موثر تورم، همان حکم رشد سالانهی اقتصادی را دارد. نفاق، شکل تشدید شدهی دروغ است زیرا 《نفاق به معنى دورويى و مخالف بودن ظاهر با باطن است.》تقریبا در روابط روزانه و قضاوتهای دیوانسالارانه، همگی پذیرفتهایم که اصل بر دورغگویی فرد است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود! این متغیر چون ساری است و تقریبا در تعاملهای روزانهی فردی/سازمانی تجربه میکنیم؛ نیاز به توضیح دیگری ندارد!
💫هر چند فکر میکنم با احتمال بالایی دشمنان/رقبای منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی/ایران از فوت مرحوم مهسا امینی به عنوان عاملی جهت افروختن و گسترش اعتراضها/ناآرامیها/خرابکاریها استفاده کردهاند؛ اما وجود همزمان سه متغیر فقر، خشونت و دروغ در جامعه ایرانیان (منظور کلیه افراد با ریشه ایرانی در داخل یا خارج از کشور)، موجب شد تا در اثر فوت دختری جوان که موجب آزردگی جامعه گردید به علت وجود چرخهی ستهم میان این سه متغیر، با نتایج نامنتظر و پیامدهای نامنظور روبهرو شویم.
💫به علت تفز، ما کره شمالی نشدهایم و نخواهیم شد؛ اما بعید میدانم چین یا روسیه هم بشویم! فرهنگ ما که تاریخ را هم در آن میگنجانم، عامل تمایزی قوی میان ما و آنهاست. اما تفز در اینجا فقط، فرهنگ نیست. دستکم با اطمینان بالایی میتوان گفت که اروپای غربی و آمریکا(اسراییل) خواهان تغییر جمهوری اسلامی هستند مانند اکراینی که روسیه میخواست؛ اما هنگامیکه اکراین غربگرا شد، روسیه در نهایت نتوانست تحمل کند و به آن حمله کرد و بخشهایی را جدا کرد؛ آنها هم چنانچه نتوانند رژیم را تغییر دهند تمایل زیادی دارند تا ایران را تجزیه کنند. در نتیجه، به نظرم آنها هم در هر سه متغیر چرخهی ستهم فدخ (فقر، دروغ و خشونت) سهیم هستند. شکی نبایستی داشته باشیم که تحریم، بر هر سه متغیر فدخ تاثیر دارد./۱
💫همچنان که گفتهاند 《کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من》، خودمان بایستی از خودمان شروع کنیم. اولین قدم آن هم، راستگویی است؛ البته بعید میدانم از میان ما انسانهای معمولی و حکومتهایمان در کل تاریخ بتوانیم موردی را بیابیم که همواره راست گفته باشد! سرخوشی و عطش قدرت، به راحتی دروغگویی را موجه میکند. راستگو کردن حاکمان/مسئولان در هر جامعهای به رسانه نیاز دارد؛ رسانهای که خبرنگارانش بتوانند کنکاش و پژوهش کنند و دروغها/رازهای سیاسیون را بر ملا کنند. بعلاوه، چون حکمرانی و هدایت جامعه/کشور به گروهی از افراد نیاز دارد، رپت (رشد، پیشرفت و توسعه) به حزب نیاز دارد. نمونهی جالب وجود حزب و رسانه کنکاشگر در این خصوص، بررسی مورد تونی بلر-نخست وزیر اسبق بریتانیا- است که در ارتباط با جنگ عراق دروغ گفته بود. در این خصوص برتری بریتانیا بر آمریکا کاملا محسوس است. راستگویی البته که نمیتواند فقط برای حاکمان باشد. مردم هم نیاز است تا راستگو شوند. ما در ژنتیک، مفهومی داریم به نام 《فشار گزینش منفی》 که به معنای حذف آللها(ژنها)ی نادلخواه و در نتیجه کاهش رخداد یک صفت است. اگر فشار گزینش منفی خیلی قوی باشد، به انقراض میانجامد. به نظرم نمونهای ابتدایی در این فقره، مجریان یا بازیگران کشف حجابکردهی نمایش داده شده در صدا و سیما در بافتاری متفاوت است. به سادگی، میخواهم بگویم گزینش خالصکننده، در سطح جامعه میتواند گسترنده نفاق شود. در نتیجه، ما (مردم/حاکمان) نیاز داریم از جمله با رفع فشار گزینش منفی، شرایط را به گونهای فراهم کنیم تا راستگویی جایگاه شایسته خود را بیابد.
💫رفع فقر در اولین قدم، به کنترل موثر تورم و نگهداشت در سطح دو تا پنج درصد نیاز دارد. این مهم به صورت قطعی، وظیفه حاکمیت است. دومین قدم، رشد اقتصادی است و سومین قدم حصول اطمینان از توزیع عادلانه ثروت حاصل در میان قشرهای مختلف جامعه با شرط نمیراندن انگیزه کسب ثروت توسط شایستگان است. این هر سه مهم، به نخبگان واقعی کاربلد نیاز دارد. 《ندهد هوشمند روشن رای//به فرومایه کارهای خطیر》 زیرا 《دونان چو گلیمِ خویش بیرون بردند//گویند: چه غم گر همه عالم مُردند》.
💫به نظرم، از بهترین نمونههای سودمندی خشونتپرهیزی در سطح اجتماع ماندلا و گاندی هستند. هر چند برتر پنداشتن یکی بر دیگری سخت است؛ اما ماندلا به آنچه در ذهن دارم نزدیکتر است. تا آنجا که وقت، فیلترینگ و پارازیت اجازه دادهاند، رسانههای مختلف را به خصوص در ناآرامیها دنبال کردهام. تقریبا به وضوح رادیکال شدن افرادی را که کاملا ممکن است به دلایل مختلفی وطن را ترک کرده باشند و به هر دلیل نتوانسته باشند که برگردند را دیدهام. این رایکالشدگی، حاصل نوعی خشونت است از جمله گزینش خالصکننده. اکنون که با همگرایی ابرچالشها/بحرانها روبهرویم طبیعت حکم میکند که بر تنوع بیافزاییم. شرایط به گونهای شده است که آنان را که ما میرانیم، رقبا/دشمنان با آغوشی باز میپذیرند. علتش دستکم در بخشی، استفاده هدفمند از آنان جهت نمایش/بروز 《احساس جعلی》است. به سادگی احساس جعلی یعنی افرادی که ما با آنها احساسهای خوشایندی را تجربه کردهایم، به عنوان مثال، در فوتبال گلی برایمان زدهاند یا ترانهای خاطرهانگیز خواندهاند؛ با شور و هیجان از قتل مهساها بگویند بهطوریکه نتیجه غایی آن ناامنی/تجزیه ایران باشد.
💫نتایج نامنتظر و پیامدهای نامنظور پس از فوت مرحوم مهسا امینی تلنگری کاملا جدی برای ماست تا چرخهی ستهم فدخ را بشکنیم زیرا 《حذر کن ز دودِ درونهایِ ریش//که ریشِ درون عاقبت سر کُند///بهم بر مکُن تا توانی دلی//که آهی جهانی بهم بر کُند.》 همچنانکه قدرتی منطقهای شدهایم؛ اما حتی اگر قدرتی جهانی با حق وتو و بمب اتمی هم میبودیم، کاملا ضروری میبود که به سرنوشت شوروی کمونیست توجه کنیم. ما نیاز داریم در جمعیت ایران، زیرجمعیتهای مختلف آن را ببینیم، به خواستههایشان گوش کنیم و تا آنجا که میتوانیم رواداری زیرجمعیتهای مختلف را تسهیل و تشویق کنیم و فرصتهایی عادلانه در اختیارشان قرار دهیم./۲
۲۹ مهر ۱۴۰۱