روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۴۰۸۰ تاریخ چاپ:۱۳۹۶/۰۴/۰۸ بازدید:۱۱۵۰بار کد خبر: DEN-1106343

نیما نامداری

مدیریت جریان توسعه‌گرا در ایران دچار بحران جانشین‌پروری شده‌ است. این روزها که رئیس‌جمهور درگیر انتخاب وزرا و شورای شهر تهران مشغول انتخاب شهردار است، این بحران بیشتر از همیشه احساس می‌شود. یافتن مدیران ۴۰ تا ۵۰ ساله که تجربه موفق مدیریت ارشد در سطح سازمان‌های ملی را داشته باشند بسیار دشوار است. برای اغلب مسوولیت‌ها اسم‌های محدود و تکراری مطرح می‌شود که عموما بالای ۶۰ سال سن دارند. چرا چنین است؟

پاسخ به این سوال نیازمند بررسی و مطالعه جدی است؛ اما اجمالا می‌توان به چند دلیل اشاره کرد. نخستین دلیل به شرایط سنی مدیران انقلابی در دهه ۶۰ بازمی‌گردد. نسل مدیران دولتی فعلی عموما در دهه ۶۰ در حالی که حدود ۳۰ سال سن داشتند بر کرسی‌های قدرت نشستند. شرایط انقلابی آن دوران و بی‌اعتمادی به مدیران حکومت قبل باعث شد این جوانان بدون طی کردن مسیر طبیعی، مدیر شوند و از پایین‌ترین رده‌های مدیریتی تا بالاترین را پر کنند. طبیعی بود این جوان‌های ۳۰ ساله دست‌کم تا ۶۰ سالگی توان کار داشته باشند و عمده صندلی‌های مدیریتی در همه سطوح در این ۳۰ سال توسط این افراد پر شده ‌است. اینها جابه‌جایی‌های افقی و عمودی در ساختار مدیریت اجرایی کشور داشته‌اند، اما حلقه کمابیش بسته مانده ‌است. در تمام این سال‌ها آسانسور رشد مدیریتی از طبقات ابتدایی بالاتر نمی‌رفته و راه صعود به طبقات میانی و بالا بسته بوده‌ است. حالا ناگهان این طبقات بالا و میانی با هم خالی شده‌اند. طبیعی است که گزینه‌های مجرب در طبقات میانی که بتوانند مدیر عالی شوند بسیار اندک خواهندبود.دومین دلیل، رایج نبودن انتخاب مدیر از بخش‌خصوصی برای سمت‌های دولتی است. به علت شرایط سیاسی و دلایل دیگر، مدیریت در بخش‌دولتی ایران یک شغل حرفه‌ای نیست و عمدتا سیاسی است. به همین دلیل امکان جابه‌جایی مدیران ارشد از بخش‌خصوصی به دولتی وجود ندارد. مدیران ارشد بخش‌خصوصی که رشد خود را مرهون توانایی‌های مدیریتی در بخش‌خصوصی واقعی هستند، در بخش دولتی به کار گرفته نمی‌شوند؛ چون یا نظام سیاسی به آنها اعتماد ندارد یا آنها به نظام سیاسی و اقتضائات آن عادت ندارند. مثلا تصور اینکه مدیرعامل یک شرکت بزرگ پیمانکاری خصوصی که تمام عمر حرفه‌ای خود را در بخش‌خصوصی گذرانده است، وزیر نیرو شود تقریبا محال است.

همچنین ماهیت سیاسی مدیریت دولتی در ایران باعث شد برخی از جوانان مستعد که در دهه‌ ۷۰ در ابتدای مسیر رشد حرفه‌ای درون دولت بودند در دهه ۸۰ این مسیر را در میانه راه به دلخواه یا به اجبار ترک کنند. البته اصلاح‌طلبان که دولت‌های هفتم و هشتم را در کنترل داشتند هم ریسک نکردند و به مدیران جوان در رده‌های میانی اعتماد نکردند. به همین دلیل یک جریان جانشین‌پروری هم که درون نیروهای توسعه‌گرا شروع شده بود، عملا ابتر ماند.به هر حال نتیجه این شد که اکنون مدیران ارشد میانسال یعنی مدیرانی بین ۴۰ تا ۵۰ سال که به شرط لیاقت، سیر طبیعی رشد مدیریتی را طی کرده و اکنون آماده نشستن بر کرسی‌های ارشد دولتی باشند بسیار نادر هستند. ‌ای کاش دولت فعلی در ابتدای کار خود (سال ۹۲) اندکی ریسک‌پذیر بود و مدیران جوان‌تری را به کار می‌گرفت در این صورت امروز وضعیت بهتر بود. در هر حال لازم است دولت جدید برای پر کردن این خلأ نسلی در مدیریت دولتی، به مدیران جوان بیشتری در رده‌های میانی میدان دهد. حتی می‌شود به سیاست «تبعیض مثبت» به نفع مدیران جوان هم فکر کرد. اگر این کار نشود قطعا جریان توسعه‌گرا به زودی به یک جریان بازنشسته بدل خواهدشد.