چیدمان اعضای دولت دوازدهم؛ روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۴۱۰۹ تاریخ چاپ:۱۳۹۶/۰۵/۱۲ ؛کد خبر: DEN-1110887

دکتر جعفر خیرخواهان

اقتصاد ایران سال‌هایی دراز گرفتار قانون‌گریزی، رابطه‌سالاری، بلاتکلیفی و سردرگمی در داخل و تبعات سهمگین ناشی از تحریم‌های اقتصادی، نوسانات شدید بهای نفت و خطرات ناامنی و جنگ در مناطق مرزی و کشورهای پیرامونی بوده است. در چنین محیط پرابهام و پرریسکی، انگیزه برای سرمایه‌گذاری بلندمدت به شدت کاهش می‌یابد و بسیاری از سرمایه‌های مادی و فکری راه خروج را در پیش می‌گیرند.

ازجمله نهادهای برقرارکننده امنیت و آرامش در کشور که زمینه را برای سرمایه‌گذاری فراهم می‌سازد، قوه‌قضائیه مستقل و کاملا بی‌طرف است که در برابر اعمال فشارها و توصیه‌ها مصونیت داشته باشد و تضمین قانونی قوی در حمایت از جان و مال افراد بدهد. پس شاید پربیراه نباشد اگر ادعا شود وجود قوه‌قضائیه سالم، کارآمد و بی‌طرف، پیش‌شرط هر گونه رشد اقتصادی بلندمدت است. همچنین قوای نظامی که وجودشان برای مقابله با تجاوزات خارجی و ایجاد امنیت داخلی از نان شب هم واجب‌تر است، اما در عین حال ورود و دخالتشان در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی، مانعی برای توسعه بخش خصوصی واقعی و مولد به‌حساب می‌آید. در کنار همه اینها به وظایف اساسی قوه مجریه و دولت می‌رسیم که اینک موسم انتخاب کابینه جدید فرا رسیده است. با توجه به مشکلات و چالش‌های حادی که جامعه ایران با آنها دست و پنجه نرم می‌کند و وعده‌هایی که نامزد پیروز انتخابات اردیبهشت ۹۶ به مردم داده است، انتظار می‌رود انتخاب اعضای کابینه به‌گونه‌ای رقم بخورد که یاریگر شعارهای رئیس دولت دوازدهم و خدمتگزار واقعی مردم باشند.

اگرچه در هر اقتصادی بخش خصوصی باید نقش اصلی را در کمک به رشد اقتصادی برعهده داشته باشد، اما سمت و سو و امید دادن و تحرک‌بخشی به اقتصاد و برداشتن گام‌های اولیه برای توسعه کشور باید از سوی دولت اتفاق بیفتد. آقای روحانی که در سخنرانی سال ۱۳۹۲ در مجمع جهانی اقتصاد در داووس، در جمع سرمایه‌گذاران خارجی وعده داد ایران می‌تواند یکی از ۱۰ قدرت برتر اقتصادی جهان طی چند دهه آینده باشد، باید به این پرسش مهم هم پاسخ دهد که دولت ایشان در آغاز قرن پانزدهم خورشیدی که دوره هشت ساله خود را به پایان خواهد رساند چه اصلاحات اساسی انجام داده است و چه زیربناها و مقدماتی برای حرکت در این جهت ایجاد کرده است. بدیهی است که نباید پیوسته با تعارفات و رفاقت‌بازی و جدی نگرفتن شرایط وخیم کشور، اصلاحات اساسی و عمقی را به تعویق انداخت.

خلق هر چیز جدیدی معمولا مستلزم این است که با چیزی قدیمی خداحافظی کنیم یا آن‌گونه که پابلو پیکاسو گفته است «هر عملی برای خلق کردن و ساختن، در ابتدا و در کنه خود عملی تخریبی است.» این گفته ترجمان دیدگاه شومپیتر نسبت به توسعه اقتصادی کشورها است که اصطلاح «تخریب خلاق» یا «تخریب سازنده» را خلق کرد و می‌گوید برای تشویق نوآوری و خلق بازارها و نهادهای جدید، ابتدا باید بازارها و نهادهای موجود را جرح و تعدیل کنیم یا کلا برچیده و کنار بگذاریم. این قضیه همچنین اساس دانش‌ورزی و تحصیل علم را تشکیل می‌دهد: برای اینکه ایده‌ها، روش‌ها و پارادایم‌های جدید و مفیدتری خلق کنیم ابتدا باید فروضی را که اندیشه‌های موجود ما روی آنها بنا شده است زیر سوال ببریم و در صورت ضرورت آنها را ویران کنیم.

اقتصاد ایران در مرحله گذار است. گذار از اقتصاد دولتی و متکی به منابع طبیعی به اقتصاد بر پایه کارآیی و بهره‌وری برای رشد بیشتر و ثروت‌افزایی. طبیعی است که گذارها دردآور هستند چون وضعیت موجود را تخریب می‌کنند و ما را به سمتی فراتر از منطقه راحتی و فارغ‌البال بودن هدایت می‌کنند و هل می‌دهند. زمان‌های تغییر بیشترین درد و رنج را برای کسانی دارد که به‌شدت به روش‌های قدیمی شیوه انجام کارها عادت کرده‌اند و در آنها حل شده‌اند. با توجه به ضرورت تغییر اوضاع و در این مرحله از فرآیند ساختن که طبق گفته پیکاسو بر «تخریب» تمرکز دارد، یعنی عمل ساختن و خلق کردن توامان با عمل تخریب است، قرار است عمل تخریب خلاق شومپیتری به دست چه کسانی سپرده شود؟ در آستانه تشکیل دولت جدید پاسخ به این پرسش می‌تواند گامی مهم در طراحی روندهای توسعه‌ای کشور باشد.

رئیس‌جمهور مطمئن باشند با کسانی که اهل مماشات و گذران امور همچون گذشته و بازی کردن طبق قواعد پیشین هستند راه به جایی نخواهند برد. دولت آینده نیازمند مدیرانی آگاه به اوضاع جهان و همچنین جسور و دریادل است که شهامت درافتادن با امواج سهمگین را داشته باشند و از خطرات هراسی به دل راه ندهند. مدیرانی که درک کنند چیزهایی باید نابود و کنار گذاشته شود تا چیزی جدید را بتوان ساخت. باید اعتراف کرد بخشی از این سردرگمی و ناهماهنگی‌ها و نابسامانی اوضاع، در عدم درک و شناخت گروهی از مدیران نسبت به اوضاع و دنیای جدید و همچنین بی‌عملی آنها ریشه دارد.

به گفته آلوین تافلر، آینده‌پژوه، بی‌سوادها در قرن بیست و یکم کسانی نیستند که توانایی خواندن و نوشتن نداشته باشند؛ بلکه بی‌سوادها کسانی خواهند بود که نمی‌توانند چیزهای نو یاد بگیرند، نمی‌توانند دانش‌های کهنه و به دردنخور را از ذهن خود بیرون کنند و نمی‌توانند مرتب بیاموزند و بیاموزند. ما نیاز به دولت‌ها و سازمان‌های یادگیرنده داریم. پس فرصت چهارساله باقی‌مانده را آسان از کف ندهید و نیروهای باسواد به معنای قرن بیست و یکمی را به خدمت بگیرید.