مجتبی عمادی

در ماه مه ۱۹۴۰، حزب کارگر- حزب مخالف پارلمان- خواستار استعفای نخست وزیر بریتانیا- نویل چمبرلین- شد زیرا در برابر تهاجم نازی ها ضعیف عمل می کرد. چمبرلین به مشاوران حزب محافظه کار می گوید که او می خواهد لرد هالیفاکس به عنوان جانشین وی باشد، اما هالیفاکس احساس نمی کند که زمان مناسبی برای پذیرش پست نخست وزیری است. چمبرلین مجبور است تنها مردی را انتخاب کند که احزاب مخالف آن را قبول خواهند کرد: وینستون چرچیل- اولین لرد دریاسالار. پادشاه بریتانیا جورج ششم، که به شدت به چرچیل اعتماد ندارد؛ با اکراه از وی دعوت می کند تا دولت را تشکیل دهد. چرچیل، چمبرلین و هالیفاکس- دو عضو مخالف- را وارد دولت خود می کند. اگرچه او در مورد خطر آدولف هیتلر درست می اندیشید؛ اما چرچیل به دلیل عملکردش به عنوان دریاسالار در عملیات گالیپولی در جنگ جهانی اول، دیدگاه هایش در مورد هند و حمایت او از ادوارد هشتم در جریان بحران استعفای وی از مقام پادشاهی، از شهرت خوبی برخوردار نبود. پارلمان به آرامی به اولین سخنرانی نوید بخش چرچیل “خون، مرارت، اشک و عرق”، واکنش نشان داد؛ هر چند که توسط پادشاه ملامت شد. هالیفاکس و چمبرلین مایلند از سفیر ایتالیا به عنوان واسطه برای مذاکره با آلمان استفاده کنند. آنها قصد دارند از دولت استعفا کنند؛ اگر چرچیل امتناع بورزد و از رای عدم اعتماد برای جایگزینی او با هالیفاکس استفاده کنند. شرایط به شدت سخت شده است؛ نیروهای انگلیسی زیادی در بندر کاله و دانکرک در محاصره نازی ها هستند؛ کابینه از چرچیل مذاکره می خواهد، پادشاه نخست وزیر را به ادامه جنگ تشویق می کند و مردم عادی که در مترو با چرچیل روبه رو می شوند در پاسخ به وی طالب ادامه جنگ می شوند و چرچیل در آنجا با کودکی می خواند: “سپس هوراشس شجاع-نگهبان دروازه- صحبت کرد:
به هر مردی بر روی این زمین
که مرگ دیر یا زود می آید
و چگونه انسان می تواند بهتر بمیرد جز با روبه رو شدن با احتمال های ترسناک؛
برای خاکستر پدرانش
و معابد خدایانش. (https://www.goodreads.com/quotes/21898-then-out-spake-brave-horatius-the-captain-of-the-gate)” همانطور که چرچیل آماده می شود تا به پارلمان برسد، هالیفاکس از چمبرلین می خواهد که به طرح خود برای استعفا عمل نماید؛ اما چمبرلین تصمیم می گیرد تا ابتدا به سخنرانی چرچیل در پارلمان گوش فرا دهد. چرچیل در پایان سخنانش اعلام می کند که در صورت حمله آلمانی ها، در سواحل مان خواهیم جنگید. چمبرلین تصمیم می گیرد از چرچیل حمایت کند و پارلمان اظهارات نخست وزیر را با تشویق وی تایید می کند. فیلم ” تیره ترین موسم” (Darkest Hour) (https://m.imdb.com/title/tt4555426/quotes?ref_=m_tt_trv_qu) به پایان می رسد با اعلام اینکه طی “عملیات دینامو” به دستور چرچیل و کمک بزرگ مردم عادی، بیش از ۳۰۰ هزار سرباز انگلیسی از دانکرک نجات یافتند؛ و سپس جنگ جهانی دوم در اروپا با پیروزی متفقین به پایان رسید. پس از پیروزی در جنگ در سال ۱۹۴۵، اما چرچیل به علت رای نیاوردن حزبش، از مقام نخست وزیری کنار رفت.

“چرچیل نوبل ادبیات گرفت! سیاستمداری که آن قدر بر سخنرانی‌هایش تمرکز داشت، که بیشتر یک اثر ادبی بودند تا سخنرانی متداول؛ چرا که او خوب می‌دانست، باید با سخنانش به جامعه‌اش چشم‌انداز ببخشد، آینده را بسازد و حتی آنان را برای روزهای سخت آماده سازد.
سیاستمداران بزرگ اما تنها سخنرانان انگیزشی نبودند؛ آنان با سخنرانی‌ها، تفکر و دیدگاه می‌ساختند؛ آن‌ها روشنفکرانی بودند که سخنرانی‌هایشان تنها نمود و نتیجه‌ی افکار بزرگ و تصمیم‌های سخت بود!
بزرگی هر سیاستمداری به تصمیمات سختی است که می‌گیرد؛ تصمیماتی که گاه در تقابل با وضعیت موجود قرار دارد، اما آن سیاستمدار می‌تواند به مدد واژگان، مردم را در آن تصمیم سخت با خود همراه کند. (http://sharenovate.com/posts/741)”.
@EmadibaygiGleam