MosBehOlum

مجتبی عمادی

فلسفه، تلاشی است ذهنی، عقلی و استدلالی برای درک واقعیت های جهان هستی. به عبارتی می توان فلسفه را اندیشیدن نامید؛ اندیشیدن درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که با آنها مواجه هستیم. از منظر دلوز و گتاری -فلاسفه فرانسوی- فلسفه، “هنر تشکیل و ابداع و ساخت مفاهیم است”. لذا، می توان فلسفه را عمل و تلاشی برای نیل به فرزانگی دانست. هدف نیز عبارت است از ایده ای در مورد آینده برای نیل به نتیجه ای غایی یا دستاوردی مورد انتظار. جهت رسیدن به هدف نیز نیاز به برنامه ریزی بلند مدت وجود دارد که آن را استراتژی می نامیم.

وزارت علوم بر خلاف وزارت بهداشت فاقد فلسفه، هدف و استراتژی مورد قبول جامعه است و تا زمانیکه این موضوع به قوت خود باقی است، نمی توان به وحدت آموزش عالی اندیشید. اعضای محترم هیات علمی هر یک به نوبه خود به نوعی در نوشته های خود به این موضوع اشاره داشته اند: آقای دکتر زلفی گل با : “دانش توانا، اقتصاد دانا و رونق مانا”، آقای دکتر لشکر بلوکی با “فوران کلام های بی مصرف و اژدهاکشی”، آقای دکتر محمد فاضلی با “دانشگاههای بی مسئولیت”، آقای دکتر داود سوری با “اختلالات نظام انگیزشی تولید علم”، آقای (دکتر) محمد تقی براتی با “تحصیل بی حاصل”، آقای دکتر فرهاد نیلی با “جای خالی آموزش”، آقای دکتر ناصر باقری مقدم با “ضرورت اصلاحات ساختاری”، آقای دکتر سید محمد امین قانعی راد با “نیاز به گفتمان و سیاستی تازه برای «بازاریابی دانشگاه» در دولت دوازدهم”، آقای دکتر علی نقی مشایخی با “منظومه توسعه و پیشرفت علمی”، آقای دکتر حسین اسکندری با “وزارت علوم و علم ناتمام”، آقای دکتر نوری دلویی با “آموزش ما از بنیاد بیمار است”، آقای دکتر محمد صادق افراسیابی با “باسوادان بیسواد، دستاورد یک انحراف آموزشی”، و بنده نیز با “دانشگاه اقتدار آفرین” (کلیه نوشته ها در gleam.ir موجود است).

نگاهی به مستندات ادغام ارایه شده از سوی “مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی” معاونت آموزشی وزارت بهداشت (فایل پیوست) عامل اصلی را در له ادغام بر وجود فلسفه و هدف و لذا استراتژی مترتب بر آن ذکر می کنند: دانشکده های پزشکی دارای “مسئولیت اجتماعی” در ارایه خدمات به اجتماع هستند. به عبارتی، جامعه انتظار دارد خروجی های دانشکده های پزشکی توانایی تشخیص صحیح و درمان بیماری ها را داشته باشند. در نوشتاری در “گلیم” (ارایه مدلی مبتنی بر آموزش پزشکی و حوزوی جهت تحول در حوزه علوم زیستی)اشاره نموده بودم که دو صنف در کشورمان به تربیت می پردازند و خروجی های آنها محصل یا آموزش دیده نیستند (تفاوت میان تحصیل، آموزش و تربیت). متاسفانه در بسیاری از رشته های دانشگاهی در وزارت علوم به علت فقدان فلسفه، هدف و استراتژی، دانشجویانی فارغ التحصیل می شوند که در هنگام اشتغال ۶۰% آنان دارای عدم انطباق بین شغل و مدرک دانشگاهی خود هستند!

پیشنهاد مشخص آن است که با تفکری نمایی و جامع درباره فلسفه و هدف هر یک از رشته های دانشگاهی مبتنی بر پیشرفت های فناوری در قرن بیست و یکم و نیازهای حال و آینده کشور و جهان (glocalization) بازنگری جدی و به روز شونده ای با حضور ذینفعان صورت گیرد تا شاهد مرتبط شدن هر چه سریعتر رشد کمی مقالات و جهش علمی حاصل از آن (شاخص های علم سنجی) با شاخص های توسعه ای، اقتصادی و رفاهی جامعه باشیم (فایل پیوست در گلیم تحت عنوان “شاخص های مختلف اقتصادی، اجتماعی، رفاهی با شاخص های علم سنجی ارتباط مستقیم دارد”مشاهده گردد). همانند فلسفه و تکوین موجودات زنده و تکامل که فرایندی دایمی است، بازنگری و به روزشوندگی رشته های دانشگاهی نیز فرایندی دایمی است که مبتنی بر نیازهای حال و آینده می بایستی صورت گیرد.