مجتبی عمادی

تقریبا تمام انسان ها تمایل دارند به داده ها از چشم انداز “خودخدمتی” نگاه کنند. در نتیجه، وقتی یک شرکت حسابرسی به یک مشتری بابت فعالیت مشاوره و مالی اتکا دارد، به لحاظ روانشناسی امکان ندارد حسابرس، قضاوت کاملا مستقلی داشته باشد. در واقع، این موضوع مشکل بسیار بزرگتری را نشان می دهد که ما به آن “کوری انگیزه مند” می گوییم: وقتی انسانها انگیزه دارند به داده ها (اطلاعات موجود) توجه نکنند، می توانند آنها را نادیده بگیرند. لورا آنگر، تحقیقی مبتنی بر دو هزار مدرک عرضه کرد که نشان می دهد وقتی شاخص نزدک (بزرگ‌ترین بازار معاملهٔ الکترونیک سهام در آمریکا )، ۶۰ درصد کاهش یافت؛ بیش از ۹۹ درصد تحلیل گران شرکت های کارگزاری خرید یا خرید زیاد یا حفظ سهام موجود را توصیه می کردند! شرکت های کارگزاری معمولا دستمزد تحلیل گران خود را متناسب با میزان سهامی که خرید و فروش کرده اند، تعیین می کنند؛ این امر آشکارا انگیزه ای برای حفظ رابطه ای مثبت میان تحلیل گران و شرکت های کارگزاری و نادیده گرفتن رفتار غیر اخلاقی شان فراهم می آورد.
در مثالی دیگر، در دسامبر ۲۰۰۷، گزارشی منتشر شد که نشان می داد نام ۸۰ بازیکن سرشناس بیسبال که نماینده همه ۳۰ تیم مطرح در لیگ آمریکا بودند، در فهرست متهمان به استفاده از مواد تقویت کننده عملکرد و هورمون های رشدزا قرار دارد. در واکنش به این رسوایی، علاقه مندان تمایل داشتند تا بازیکنانی که با تقلب موجب لکه دار شدن وجه این ورزش شده بودند، سرزنش کنند. اما عوامل مختلفی در کار بود که به بازیکنان انگیزه زیادی برای ارتکاب به تقلب می داد: ۱) رقابت های نفسگیر، ۲) دستمزدهای بالا برای عملکرد ممتاز و ۳) چشم پوشی صاحبان و مدیران تیم های لیگ برای سالیان متمادی (مهمتر). بازیکنان دوپینگی، رکوردها را می شکستند و میزان مشارکت در ورزشگاه ها و مشاهده تلویزیونی را زیاد می کردند. این منافع مالی مانع از آن می شد که مدیریت لیگ به این مشکل توجه کند. همه سازمان ها و حتی صنایع ممکن است در معرض کوری انگیزه مند قرار گیرند.

علت اصلی وقوع کوری انگیزه مند، وجود تعارض منافع جدی است. تعارض میان دریافت یک منفعت شخصی و انجام کاری که به نفع مشتریان، بیماران یا جامعه است. نه تنها ما خود را مصون از تعارض منافع می دانیم، بلکه اعتقاد داریم افراد حرفه ای که به ما مشورت می دهند نیز می توانند بر این تضاد منافع غلبه کنند. تعارض منافع به طور علنی موجب فساد نمی شود، بلکه ناخودآگاه قضاوت های ما را تحت تاثیر قرار می دهد؛ طوری که حتی خود ما نیز از تاثیرش بی خبریم. وقتی تحریک می شویم اطلاعات موجود را چنان تفسیر کنیم یا تغییر دهیم که به نفع ما باشد، نمی توانیم به دیگران معیارهای ارزیابی عینی عرضه کنیم. این مسئله در مورد پزشکان، جراحان، حسابرسان و دیگران مشاوران حرفه ای نیز صادق است.

برای حل این مشکل چه می توان کرد؟ نخست آنکه می توان با نادیده گرفتن توصیه کسانی که دچار سوگیری هستند، آنها را مورد استفاده قرار نداد. دوم آنکه باید توجه داشت که صداقت و درستکاری نمی تواند مسئله تعارض منافع را حل کند، چرا که درست کارترین افراد نیز دچار سوگیری اند. در نهایت آنکه، خود و مشاورانمان را از تبعات نامطلوب تعارض منافع مصون ندانیم.
(مدیران و چالش های تصمیم گیری، ترجمه علی سرزعیم، ص ۳۲۶-۳۳۵؛ با اندکی تغییرات)

@EmadibaygiGleam