?✒ مقاله ای از دکتر پیمان مولوی دبیرکل انجمن اقتصاددانان ایران در روزنامه صمت

✒ وقتی لشکر اسپارت شکست سنگینی در نبرد لئوکترا متحمل شد فقط ۳۳ سال از فتح باشکوه آتن ازسوی آنها گذشته بود.
در حقیقت آنها در مدت ۳ دهه تمام قدرت خود را به بدترین شکل ممکن از دست دادند و از یک سپاه توانمند که در نبرد پلوپنزوس در سال ۴۰۴ پیش از میلاد آتن را شکست داده بود به قدرتی شکست‌خورده تبدیل شدند. اما چگونه اسپارت‌ها این شکست را تحمل کردند و این مبحث چه ارتباطی به ایران امروز دارد؟
اسپارت‌ها باید خود را وقف دولتشهر اسپارت می‌کردند. آنها از این امتیاز برخوردار بودند که در ارتش خدمت و از دولتشهر خود دفاع کنند. آنها بسیار جنگجو و در استفاده از اسب و آلات نظامی شهره یونان باستان بودند، به‌طوری که اگر سربازی بدون زره به شهر بازمی‌گشت همواره ننگ آن را به جان می‌خرید.

✒ اسپارت‌ها به جز خدمت در ارتش و ارائه خدمات نظامی هر ماه باید سهم خود را برای برپایی ضیافتی می‌پرداختند و کسانی که این هزینه را پرداخت نمی‌کردند از حق شهروندی محروم می‌شدند. در ابتدا این ضیافت‌ها ساده و بسیار در تبادل افکار فایده‌مند بود اما با فتح آتن و گذشت زمان این ضیافت‌ها تبدیل به مهمانی‌هایی تجملی شد.
ثروت‌های بادآورده موجب شد ضیافت‌ها بسیار تجملی و اشرافی برگزار شود و هزینه برگزاری آن برای شهروندان بسیار زیاد شد و آنها در صورت نپرداختن حق عضویت حق رای خود را از دست می‌دادند و از سوی دیگر حق شهروندی نیز از آنها سلب می‌شد؛ به این ترتیب اداره اسپارت به‌دست گروه قلیلی از ثروتمندان افتاد و این امر به مرور نفوذ عده‌ای و حس اسارت عده‌ای دیگر را در فضای اسپارت ایجاد کرد. دیگر کسی حاضر به حضور در داخل اسپارت نبود و بیشتر جوانان و افراد توانمند علاقه‌مند به فعالیت در خارج از دولتشهر اسپارت بودند.

✒ رقابت برای کسب مشاغل در خارج از اسپارت با هدف کسب ثروت از یک سو موجب ایجاد فساد در سیستم دیوانسالاری شد و از سوی دیگر سبب شد بسیاری دیگر آن عرق اولیه را نسبت به دولتشهرشان نداشته باشند.
اسب مهم‌ترین ابزار جنگی در آن دوران بود و اسپارت‌ها در استفاده از آن شهره بودند، اما به مرور به سبب تغییر دیدگاه و مال‌اندوزی به جای در خدمت دولتشهر بودن، بسیاری از افراد به جای دادن بهترین اسب‌های‌شان به سربازان و کمک به جنگ، اسب‌های‌شان را برای شرکت در مسابقات و کسب درآمد از مسابقات حفظ می‌کردند و تنها اسب‌های ضعیف‌شان را به نبردها می‌فرستادند.
اسپارت‌ها اسب‌های‌شان را بیشتر از کشورشان دوست داشتند و این امر درنهایت موجب شد جامعه‌ای موفق به طور کامل از نقشه یونان حذف شود.

✒ در ایران امروز نیز بسیاری از مباحث پایه‌ای جای خود را به مباحث پیش‌پاافتاده‌ای داده که بسیار زمانگیر هستند و ما را از رسیدن به اهداف توسعه‌ای بازمی‌دارند. در این شرایط به‌نظر می‌رسد ما نیز تمام تلاش‌مان را برای توسعه اقتصادی کشور انجام نمی‌دهیم و به مرور در ایران نیز شاهد آنیم که اسب‌های‌مان (ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها‌ی‌مان) را بیش از کشور دوست داشته باشیم.
اقتصاد ایران امروز به‌سبب نوع اکوسیستم آن اقتصادی مبتنی بر پویایی، تلاش، رقابت و پاداش نیست و کمتر فردی می‌تواند مثال نقض آن را بیاورد.

✒ در کشوری که ما پست‌ها و جایگاه‌های شغلی و اجتماعی‌مان را بیشتر از توسعه دوست داریم، در کشوری که مدیران می‌دانند برای آن پست دانش، تخصص و شایستگی و کارآیی لازم را ندارد اما آن را قبول می‌کنند؛ می‌توان گفت ما هم در دام توجه به اسب‌های اسپارتی گرفتار آمده‌ایم و به‌طور خودخواهانه‌ای منافع خود را بر منافع جمع و کشور ترجیح می‌دهیم. بیایید اسب‌های‌مان را بیش از کشورمان دوست نداشته باشیم. کانال دکتر پیمان مولوی

@EmadibaygiGleam