آیین‌نامه‌ای به نام ارتقا و شورایی به‌نام انقلاب فرهنگی
مجتبی عمادی
?به اصل بیر-لامبرت در نوشته‌های گذشته‌ام اشاره کرده‌ام؛ معادل اجتماعی‌اش آن می‌شود که برای درک دقیق مسئله‌ای تقریبا همواره تجربه آن به شدت مفید است. به عنوان مثال فقر، محرومیت و فشار اقتصادی را که اکنون ملت تحمل می‌کنند کسانی خوب درک می‌کنند که آنها را از سر گذرانده‌اند و نه امثال ماری آنتوانت‌ها که وقتی به عنوان ملکه فرانسه به وی گفتند مردم نان ندارند بخورند، گفت شیرینی بخورند. بر همین اساس معتقدم که رهایی از ابرچالشهای کشور به مدیرانی نیاز دارد که در کنار شایستگی و دانش تخصصی، تجربه‌ی لمس واقعی دستکم بخشی از پیامدهای آن ابرچالشها را در زندگی‌شان داشته باشند.
?در گذشته مطلبهای مختلفی در کانال و تارنمای گلیم (gleam.ir) در خصوص چالش آموزش عالی نوشته‌ام. به علت عضویت در گروهها/کانالها/سازمانهای مختلف مربوط به حوزه آموزش عالی با انتقادهای همکاران هیئت علمی هم آشنایی دارم. البته تلاش کرده‌ام تا در این زمینه مطالعه هم داشته باشم. از همه مهمتر آنکه از سال ۱۳۷۶ که وارد آموزش عالی به عنوان دانشجو شده‌ام تاکنون که بیش از یک دهه به عنوان استاد دانشگاه بوده‌ام، در تقیدهای فضایی-زمانی‌اش تجربیات مختلفی را زیسته‌ام. پس از صلاحیت لازم جهت اظهار نظر در خصوص آموزش عالی برخوردارم.
?همچنانکه در عنوان نوشتم، آن آیین‌نامه که نامش را ارتقا گذاشته‌اند؛ آیین‌نامه‌ای سلیقه‌ای و نه عینی بوده است. روند بررسی پرونده از بررسی تخصصی شروع و با بررسی عمومی-بخوانید سلیقه‌ای- در هیئت ممیزه به پایان می‌رسد؛ یعنی کاملا ممکن است که پرونده‌ای حائز امتیاز‌های لازم، در هیئت ممیزه رد شود. البته تقریبا هیچ شفافیت و سازگاری-معادل پایایی و روایی- در تصمیم‌ها وجود ندارد! بعلاوه، آیین‌نامه در شورایی-شواری عالی انقلاب فرهنگی- مصوب می‌شود که در آن خبری از چالشهایی چون محرومیت، فقدان امکانات، سطح دانشجویان ورودی، رتبه اقتصادی استانها و شهرستانهای دارای دانشگاه، نحوه تامین مالی پژوهشها، و راه‌اندازی رشته‌ها و دوره‌های جدید نیست. ما در تبدیل وضعیت و ارتقای اعضای هیئت علمی در نظر نمی‌گیریم و البته در مواقع به نسبت زیادی نمی‌دانیم که وی با دانشجویانی در چه سطحی کار کرده است؟ چه مقدار پژوهش‌هایش و از چه منابعی تامین مالی شده است؟ ماهیت رشته‌اش چگونه است؟ آیا می‌تواند به سرعت مقاله چاپ کند؟ آیا می‌تواند بیشتر کتاب چاپ کند؟ آیا می‌تواند کارآفرینی کند؟ آیا می‌تواند مخترع و مکتشف باشد؟ آیا پست‌های دانشگاهی و غیر دانشگاهی وی بر بروندادهای علمی وی تاثیر داشته است؟ و مواردی دیگر. شاید حتی صحیح‌تر باشد که بگویم که همانها که در شورا نشسته‌اند و برای کل کشور تصمیم می‌گیرند نمیدانند که واقعا فلسفه، هدف و علت وجودی دانشگاه و رشته‌های مختلف آن برای چیست! پاسخ به این سوال که با چرا آغاز می‌شود، در قلب دایره‌ای طلایی قرار می‌گیرد که هسته شکل‌گیری هر سازمانی را می‌سازد. البته این مشکل تاریخی است؛ اما دیگر زمان واقعی برای اندیشیدن به چرایی آموزش عالی و دانشگاه است. با رویکرد سیستمی، همگرایی، زیستی، آموزش در کنار سایر بخشهای اصلی هر اجتماعی چون اقتصاد، امنیت و سلامت است که معنا می‌یابد و بایستی چرایی خود را جستجو کند.
?پس از چرایی، چگونگی است. ما چگونه ویژه می‌شویم؟ سازمان چه می‌کند که دیگران نتوانسته‌اند؟ درک دقیق این چگونگی در طلیعه‌ی انقلاب پنجم صنعتی و بستر انقلاب چهارم صنعتی به شدت مهم است. پس از حلقه مرکزی هسته چرایی، در دایره طلایی بزرگ ما، حلقه‌ی چگونگی است. دانشگاه در همان کشورها که در بستر نیازهایشان شکل گرفت از ایتالیا، انگلستان، فرانسه و آلمان بگیرید تا آمریکا، مجبور شده است تا در برابر تغییرات سترگ انقلابهای صنعتی اخیر خود را به‌روز کند؛ البته نه در شعار، بلکه در عمل. آن عزیزان شورا، این چگونگی را چگونه می‌خواهند در دانشگاههای ایران پیاده و اجرا کنند. تا دلتان بخواهد ما اسناد بالادستی داریم. اصلا رهبری داریم که واقعا به علم، قدرت است؛ ایمان دارد؛ اما چرا این آموزش عالی از‌هم‌گسیخته را داریم با انواع و اقسام دانشگاهها و انواع و اقسام رانتهای نهادینه شده در آن و فقدان شفافیت. آیا با چنین شرایطی، چگونگی که عامل تمایز است حاصل می‌گردد؟ چرا تمایز مهم است؟ به همان دلیل که اگر امکان داشته باشیم ماشین ژاپنی می‌خریم، نتوانستیم کره‌ای و چنانچه در بازار انحصاری سوء‌مدیریت زده چاره‌ای نداشته باشیم، ایرانی!
?در آن دایره طلایی از هسته چرایی، به حلقه‌ی چگونه و در نهایت در حلقه سوم که بیرونی‌ترین است، به چه چیزی می‌رسیم. سازمان براساس آن چرایی و چگونگی کالاها یا خدماتی را تولید می‌کند که می‌تواند بفروشد./۱
@EmadibaygiGleam
@DrEmadibaygi
?از زمان تاسیس دانشگاه تهران، دانشگاه چه کالاها یا خدماتی تولید کرده است که جامعه آن را خریده است؟ در کنار مدرک‌فروشی برای عد‌ه‌ای جهت اشتغال در بخشهای به‌خصوص دولتی و اکتساب پستهای دولتی، نیروهای متخصص کشور را هم در بخشهای مختلف تولید کرده است. پس مشکل کجاست؟ بیکاری فراگیر دانش‌آموختگان دانشگاهی و رقابت شدید و مضر در رشته پزشکی. چرا چنین شد؟ چون آن چرایی و چگونگی را که قانون تقید فضایی-زمانی را در خود دارد رها کردیم و با الگوبرداری ناقص به حلقه سوم پرداختیم! هنوز هم می‌خواهیم ادامه دهیم. برایم واقعا سوال شده است که چرا اسم آن را شورا را تغییر نداده‌اند. چه از منظر زیستی و چه از منظر اجتماعی، ما نمی‌توانیم دائم در حال انقلاب باشیم.  انقلاب را 《تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود‌ههای ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می‌شود؛ آشوب؛ شورش و برگشتن از حالی به حال دیگر؛ دگرگون شدن》 می‌خوانند. واقعا آیا شورا همواره در حال انقلاب آنهم از نوع فرهنگی است. همچنانکه جوامع نمی‌توانند دائم در حال انقلاب باشند، زیستمندان هم نمی‌توانند. همین عدم توجه به به‌روز‌رسانی نام آن شورا نشان می‌دهد که چقدر آن شورا از تغییرهای اجباری انقلابهای صنعتی و تقیدهای فضایی-زمانی استانهای مختلف بی‌خبر است.
?نکته دیگر مغفول در دانشگاههای ایران، بی‌توجهی محض به امثال نسخه‌ی ایرانی استفان هاوکینگ، چارلز داروین و موارد دیگر از این دست است. کم‌صبری، کوتاه مدت اندیشیدن و ندانستن چرایی و چگونگی باعث شده است نمونه‌هایی چون مریم میرزاخانی هرگز نتوانند در دانشگاههای ایران رشد و پیشرفت کنند. داروین، مندل، انیشتین صبورانه پژوهش می‌کردند و همین صبورانگی باعث می‌شد تا منطق و شهود در کنار هم به کشفی بینجامد که مهم و تاثیرگذار بود. این نقص جدی واقعا نیاز به توجه و رفع دارد.
?چه پیشنهادهایی دارم؟ اول آنکه آموزش را معادل تمایز در بستری زیستی می‌دانم؛ همانکه باعث می‌شود یاخته‌ای بنیادی به مثلا گلبول قرمز تبدیل شود. پس آموزش بایستی باعث تمایز شود. دوم آنکه دانشگاه بایستی جامع باشد و انواع اقسام علوم پزشکی، علوم انتظامی و موارد دیگر جمع شوند. سوم آنکه سامانه‌هایی جهت شفافیت امور دانشگاهها راه‌اندازی شود: از استخدام‌شوندگان بگیرید تا ارتقاء، تبدیل وضعیت، تامین مالی پژوهشها و اکتساب پستهای مختلف درون و برون دانشگاهی. چهارم آنکه در برابر تغییر‌های مفید مقاومت نکنیم. سازش‌پذیری در برابر تغییرات عامل پیروزی در طبیعت است. تغییرپذیری را به یک قانون تبدیل کنیم. پنجم آنکه در مراکز تصمیم‌گیر ملی جهت جلوگیری از سوگیری، نمایندگانی واقعی و اصیل از دانشگاههای مختلف با حق رای دعوت کنیم. ششم آنکه مشروح گفتگوها و رای‌های افراد در جلسه‌های مراکز تصمیم‌گیر را در اختیار عموم بویژه دانشگاهیان قرار دهیم. هفتم آنکه دانشگاههای ایران رقیب یکدیگر نیستند، بلکه بایستی در تعامل با یکدیگر باعث اقتدار کشور شوند. این بدان معناست که لازم است رویکردی کل‌نگر و جامع داشته باشیم و نه دانشگاهها را به برتر/غیربرتر تقسیم کنیم و نه آموزش عالی را جدا از اقتصاد، امنیت و سلامت بدانیم./۲
تیر ۱۴۰۰
@EmadibaygiGleam
@DrEmadibaygi