امیرکبیر و میرزا آقاخان نوری
نه سال پیش نوشته به مناسبت درگذشت امیرکبیر
@khiabanforsat
بقول دوست ارجمندی داریم حالی می کنیم با این کتاب قبله عالم. ترجمه کتاب روان و متن عالی و داستان پر محتوا و نکات تازه. الان فصلهای آخرم. یکی از جالبترین نکته های کتاب اطلاعاتی است که درباره امیر کبیر و جانشینش میرزا آقاخان نوری می دهد و بریده هایی که از نامه های هر دو به ناصرالدین شاه منتشر کرده است.

میرزاتقی خان فراهانی امیرکبیر می نویسد:

«به این طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن در ایران به این هرزگی حکما نمی توان سلطنت کرد. گیرم من ناخوشم یا مردم، فدای خاک پای همایون، شما باید سلطنت بکنید یا نه؟ …هر روز از حال شهر چرا خبردار نمی شوید که چه واقع می شود و بعد از استحضار چه حکم می فرمایید؟ از درخانه و مردم و اوضاع ولایات چه خبر می شود و چه حکم می فرمایید؟»

اما میرزا آقاخان نوری می نویسد:

» هوا سرد است ممکن است به وجود مبارک صدمه ای برسد. دو تا خانم بردارید ببرید به ارغونیه عیش کنید. آنجا پشت کوه قاف است. سه شب متوالی عیش بفرمایید.»

از نامه اول صدای حرص خوردن امیر می آید، که چرا «به پاکیزگی » پادشاهی نمی کند و از دومی تصدیق هرزه آمیز هرزگی. میرزا تقی خان و میرزا آقان خان دو قطب متضاد بودند..

بر خلاف لحن هرزه نامه، میرزا آقاخان بهیچوجه آدم بی کس و کاری نبود. او رئیس خاندانی دیوانی بود که نسل اندر نسل به عنوان دبیر یا مستوفی در خدمت امرا و پادشاهان قاجار بودند. و بر خلاف امیرکبیر که از از خانواده ای فرودست برخاسته بود، میرزا آقاخان نوری خود را وارث سنتی دیوانی می دانست که ریشه در دوران صفویه داشت. از نظر تواناییهای فردی هم مورخین و هم ناظران بیطرف او را توانا، باهوش، دارای حافظه ای قوی و «شناخت عمیق» از #ایران و #ایرانیان می دانستند. او یک تنه سر رشته امور جاری را در دست داشت و با خوشرویی و نکته دانی وظایف خود را به انجام می رساند. با اینحال جایی که امیر کبیر نظم امور می خواست او بقای مقام می طلبید.

از سوی دیگر امیر کبیر ویژگیهای یک فرمانده نظامی و یک تکنوکرات را با هم داشت. و بیشتر دلسوز کارها بود تا نرنجاندن درباریان و شخص شاه. مصر بر نظم در امور و هزینه ها و گرفتن نتیجه بود. حتی در آخرین نامه خود پس از عزلش از پادشاه می خواهد تا مراقب باشد نظم امور از هم نپاشد. ناراحتی و رنجش درباریان و شاهزادگان قاجار را از این اخلاق امیر کبیر می توان از این نامه مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه، فهمید که پس از مرگ امیر نوشت :» میرزا تقی هم که این طایفه [قاجار] و شاهزادگان بیچاره را از سگ کمتر کرده بود.»

این دو نفر حتی در الگوهایشان متفاوت بودند، الگوی امیر کبیر در مملکتداری شاه عباس اول صفوی بود و ناصرالدین شاه را تشویق می کرد که نظم و انضباط او را سر مشق قرار دهد. در امور نظامی امیر کبیر گرچه از فنون جدید نظامی بهره می جست اما در اصول فرماندهی نادرشاه افشار را الگوی خود می دانست و با صلابت و گاه خشونت در قشون کار از پیش می برد. اما پادشاه نمونه میرزا آقاخان فتحعلیشاه قاجار و دربار پر زرق و برق و خوشگذران او بود و به ناصرالدین شاه اطمینان می داد که مانند جد تاجدارش «بزم» از حقوق سلطنتی اوست. میرزا آقاخان حتی به سبک آن دوران خانه خود را اداره می کرد و الگویش در صدرات حاجی ابراهیم خان کلانتر شیرازی اعتمادالدوله اول صدراعظم نگون بخت فتحعلیشاه بود و به تبعیت او هم لقب اعتماد الدوله را دریافت کرده بود.

شاید تضاد این دو شخصیت متفاوت سرنوشت هر دو را از روز اول رقم زد. جاییکه میرزا تقی خان چاره ای جز حرص خوردن نداشت، میرزا آقاخان با لبخند می توانست باغ خود برای مجلس عیش پادشاه پیشنهاد کند. گرچه صدارت میرزا آقاخان تنها هفت سال طول کشید، و در سالروز عزل امیر کبیر عزل شد، اما خواننده نمی تواند از خود نپرسد چه می شد اگر صدارت امیرکبیر هفت سال طول می کشید؟ جایی که میرزاتقی خان کارها به انجام می رسانید، میرزا آقاخان برای خودش و خاندانش ثروت می اندوخت. در پایان کارهای امیرکبیر ماند، اما ناصرالدین شاه ثروت میرزا آقاخان را مصادره و خودش را به تبعید فرستاد. برای میرزاآقاخان مورخان جز لعنت نداشته اند، اما امیر کبیر هنوز بر قلبها صدرات دارد.
https://adadpay.com/2010/01/28/111-84/