دو قطبی در ترکیه بر سر شهادت سردار سلیمانی
امیر هاشمی مقدم
با گذشت پنج روز، همچنان بحث شهادت سردار سلیمانی در ترکیه داغ است. تقریبا بیشتر زمانم در این چند روزه، به پاسخ دادن به پرسش‌های دوستان ترکیه‌ای گذشته که یا می‌پرسند: «حالا چه می‌شود؟» و یا تحلیل‌های خودشان را در این باره بیان می‌کنند. از همان ساعات نخستین ترور، این رویداد به خبر اول همه رسانه‌های ترکیه تبدیل شد و روز شنبه در صفحه نخست تقریبا همه روزنامه‌ها جای گرفت.
همچون ایران، در ترکیه هم دو دسته دیدگاه موافق و مخالف سردار سلیمانی وجود دارد. عده‌ای او را یاری‌دهنده و فرستنده سلاح برای پ.ک.ک؛ مانع کنار رفتن اسد که به باور آنان مایه کشته شدن صدها هزار اهل سنت شد؛ مخالف عملیات «چشمه صلح» علیه گروه‌های کردی در شمال سوریه و فعالیت‌هایی از این دست می‌دانند که در کل به زیان و علیه ترکیه بود. البته این دیدگاه‌های منفی، عموما به صورت فردی بیان می‌شود و حتی رسانه‌هایی همچون «یِنی شفق» که از تندروترین روزنامه‌نگاران منتقد سیاست‌های ایران تشکیل شده (و نزدیک به حزب حاکم ترکیه، «آک‌پارتی» است) نیز تلاش کرده تنها به پوشش خبری گسترده بپردازد و از موضع‌گیری در این باره خودداری کرده است (البته به جز برخی روزنامه‌های ناشناخته، همچون «یِنی سوز» که نتوانست خوشحالی‌اش را پنهان کند و با تیتر اول «ظالم، ظالم را کشت» به این موضوع پرداخت).
از سوی دیگر، برخی گروه‌ها همچون سیاستمداران و علاقه‌مندان به دیدگاه‌های چپ (که شمارشان در ترکیه اندک نیست)، کردها، شیعیان (به‌ویژه در شهرهایی همچون آغری و ایغدیر و… در شرق ترکیه) از شهادت او ناراحت گشتند. حتی برخی روزنامه‌ها و رسانه‌ها (همچون روزنامه «آیدینلیک»، وابسته به حزب وطن) او را شهیدِ نه تنها ایران، بلکه شهید متعلق به «همه‌مان» نامیدند و امنیتی که او در پی آن بود را، امنیت «همه‌مان» معرفی کردند.
به این گروه اخیر، باید کلیت مردم ترکیه را هم افزود؛ حتی کسانی که کاری به سوابق نظامی-سیاسی سلیمانی نداشتند نیز، بر پایه همان حس امریکا ستیزی که در یادداشت «کار امریکایی‌های بی‌شرف است» (اینجا) اشاره کرده بودم، او را انسانی شجاع و ارزشمند می‌دانند که در برابر امریکا ایستاد، تا آنجا که جانش را در این راه نهاد.
یک نکته کلی‌تر درباره شهادت سردار در ترکیه هم، نگرانی شدید ترکیه‌ای‌ها از بالا گرفتن تنش‌ها میان ایران و امریکا، و پیامدهایی است که بر ترکیه خواهد داشت. از نخستین ساعات انتشار خبر شهادت سردار سلیمانی، بهای لیره در ترکیه نزدیک ۲۰ کروش در برابر دلار کاهش یافت. یک دیدگاه و باور رایج در ترکیه به صورتی قوی وجود دارد که (بدون توجه به نقش ترکیه) می‌گوید سوریه را امریکا به هم ریخت و به این روز انداخت؛ دیر یا زود نوبت ایران است و پس از ویران کردن ایران، به سراغ ترکیه خواهد آمد. چرا که امریکا هم به دنبال نابودی کشورهای مسلمان است و هم نانش با جنگ‌افروزی و ویرانی این کشورها به دست می‌آید. بنابراین بیشینه مردم ترکیه بر این باورند که امریکا می‌خواهد با ایران جنگ کند و نوبت بعدی هم، ترکیه است. چیزی که شدیدا مایه نگرانی ترکیه‌ای‌ها شده.
در بالا اشاره کردم که خیلی از ترکیه‌ای‌ها تحلیل‌های خودشان را از پیامدهای ترور سردار سلیمانی را با ما ایرانی‌های ساکن ترکیه در میان می‌گذارند. بیشتر این تحلیل‌ها در واقع به این اشاره دارد که ایران پاسخی سخت خواهد داد و امریکا هم از همین می‌ترسد. چرا که ایران قطعا می‌تواند واکنشی نشان بدهد که امریکا کوتاه بیاید. بسیاری از ترکیه‌ای‌ها باور دارند که ایران بمب اتمی دارد و همین عامل بازدارنده‌ای بوده که امریکا چند سال است ایران را تحمل می‌کند. توضیح دادن در این زمینه هم سودی ندارد و آنها بر موضع و باور خودشان پافشاری می‌کنند. البته بخشی از این تحلیل‌ها، امید و آرزوی ترکیه‌ای‌هاست که خود را در قالب تحلیل‌های عامیانه نشان می‌دهد. با آنکه نوشتم از پیامدهای جنگ میان ایران و امریکا برای کشورشان می‌ترسند، اینکه یک کشوری پیدا شود و ضربه سختی به امریکا بزند، جزو آرزوهای قلبی‌شان است.
اگر این یادداشت را می‌پسندید، برای دیگران هم بفرستید.
کانال مقدمه
@moghaddames