? شبه‌مساله چیست؟
فرهنگ لغت آکسفورد شبه‌مساله را چنین تعریف می‌کند؛ مساله غلط یا الکی. مساله‌ای که به دلیل ناشی شدن آن از تحلیل یا فرض‌های نادرست، نمی‌توان پاسخ مناسبی را برای آن صورتبندی کرد.

? چرا رابطه صنعت و دانشگاه یک شبه مساله است؟
آنچه که همه روی آن توافق دارند مساله توسعه‌نیافتگی کشور است. طرز تفکر غالب، چگونگی رسیدن به توسعه را چنین تبیین می‌کند؛ مقدمات: ۱٫ توسعه از طریق توسعه اقتصادی روی می‌دهد. ۲٫ توسعه اقتصادی مبتنی بر رشد صنعتی است. ۳٫ رشد صنعتی بر توسعه فناوری استوار است و ۴٫ توسعه فناوری ریشه در توسعه علمی دارد. نتیجه: پس توسعه زمانی اتفاق می‌افتد که رابطه خوبی بین صنعت و دانشگاه وجود داشته باشد. این خوانش، توسعه در غرب را ناشی از اختراع ماشین‌بخار می‌داند.
شبه مساله بودن رابطه دانشگاه و صنعت به دو دلیل است: ۱٫ کلیت این استدلال بر فهمی نادرست از توسعه و تاریخ استوار است و ۲٫ مقدمات استدلال فوق نادرست هستند.

? نادرستی کلیت استدلال؛ ابتنا کامل توسعه بر گسترش علمی و فناورانه نظریه‌ای عوامانه و خوانشی ویگی از تاریخ است که فهمی خطی و ساده‌انگارانه از توسعه دارد که نوعا با نظریات جدی درباره چیستی و چگونگی توسعه منافات دارد. به عنوان نمونه مارکس انقلاب صنعتی را ناشی از گسترش بازرگانی و ایجاد طبقه جدید بازرگانان؛ وبر آن را ناشی از انقلاب پروتستانی و ارزشمند شدن زندگی مادی و رفاه در نظام باورها؛ دورکیم انقلاب صنعتی را ناشی از گسترش تقسیم‌کار و ایجاد سیستم کارخانه؛ و برخی دیگر نیز آن را ناشی از تغییرات سیاسی کالونیستها در زمینه تفکیک قوا و گسترش دموکراسی صورتبندی می‌کنند. فارغ از اینکه مدافع کدام یک از این نظریات باشیم، نکته اینجاست که در هیچ نظریه جدی در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی، توسعه غرب ناشی از توسعه فناوری و ماشین‌بخار قلمداد نشده و بلکه توسعه فناوری خود محصول توسعه در عناصری دیگر فهم می‌شود و یا حداقل به توسعه در برخی عناصر اجتماعی-سیاسی دیگر وابسته است و لذا کلیت استدلال فوق و نتیجه آن به دلیل عدم فهم شرایط پیش‌زمینه‌ای لازم نادرست است.

? نادرستی برخی مقدمات استدلال؛ در اینجا فقط به مقدمه چهارم می‌پردازم: ۴٫ توسعه فناوری ریشه در توسعه علم دارد. این مقدمه در فضای عمومی به صورت ایده فناوری به مثابه علم کاربردی صورتبندی می‌شود. نقدهای نظری و تاریخی علیه این ایده مطرح هستند. دلایل نظری شامل دلایلی همچون تجسم ابزاری علم، تقدم وجودی فناوری بر علم و تمایز معرفت فناورانه از دانش علمی است. دلایل تاریخی مبتنی بر نشان دادن نادرستی خوانش فناوری به عنوان علم کاربردی توسط شواهد تاریخی است. در اینجا فقط به برخی شواهد تاریخی در نقد ایده فناوری به مثابه علم کاربردی اشاره می‌کنم.
ماشین بخار از مهمترین مواردی است که نه تنها پیش از پیدایش علم ترمودینامیک توسط جمیز وات و نیوکامن با کمترین وابستگی‌ به معرفت علمی توسعه یافت، بلکه بعدها مستقیما در تولید معرفت علمی مربوطه نقش داشته است…بررسی توسعه صنعت فناوری هوانوردی و پرواز توسط جان رائی نشان داد که زمانیکه برادران رایت اولین تجربه پرواز خود را در نهایت با موفقیت به ثمر رساندند، نه تنها علم فیزیک در شاخه سیالات معرفت قابل استفاده‌ای برای طراحی بال و بدنه نداشت، بلکه بر اساس همان معرفت علمی، پرواز به روشی که اولین بار انجام شد از نظر دانشمندان آن زمان غیرممکن اعلام شده بود…پژوهش بر روی فناوری موتور القائی توسط رونالدکلاین نشان می‌دهد که مطابق با علم الکترومغناطیس به شکلی که در معادلات ماکسول ارائه شده، وجود چنین موتوری غیرممکن بود

? اما چرا از این استدلال دفاع می شود؟
در خوانشی خوشبینانه می‌توان گفت که این فهم از توسعه از گذشته به ارث رسیده و برخی اتفاقات تاریخی همچون علم‌گرایی قرن بیستم به آن دامن زده و ما نیز نسنجیده از آن پیروی کرده‌ایم. اما در خوانش بدبینانه می‌توان گفت که پشت این خوانش، اتحاد نانوشته‌ای میان ایدئولوگ، بروکرات و تکنوکرات قرار دارد. ایدئولوگ به دنبال تثبیت کلیت این استدلال است و وظیفه دو مقدمه اول را به بروکرات‌ها و وظیفه دو مقدمه بعدی را به تکنوکراتها سپرده است. این اتحاد به دنبال سیاست‌زدایی از امر سیاسی توسعه و تخصصی و فنی نشان دادن آن و لذا دور کردن توجهات از عناصر اصلی توسعه همچون شفافیت، رقابت، رسانه، روابط بین‌الملل و سایر عناصر دموکراسی است. از این منظر، متخصص علم وفناوری که نوعا خود را پیشگام توسعه می‌داند با رویکرد تکنوکراتیک خود و تبدیل مساله توسعه به شبه‌مساله رابطه دانشگاه و صنعت، عملا می‌تواند به مانعی برای توسعه تبدیل شود.

علی چاپرک

t.me/ScienceandTechnologyStudies