مجتبی عمادی

پژوهشگران دریافته اند که انسانها در تصمیم گیری های خود بر استراتژی های ساده کننده و قواعد سرانگشتی تکیه می کنند. به این استراتژی های ساده کننده، قاعده های خود ساخته گفته می شود. این قاعده ها، به عنوان مکانیسمی برای مواجهه با محیط پیچیده ای که پیرامون تصمیم های ما قرار دارد عمل می کند. به طور کلی، این قاعده ها مفیدند؛ اما بکارگیری آنها می تواند به خطاهای بزرگی بینجامد. اقتصاددانان معتقدند که انسانها به این دلیل از قاعده های خودساخته استفاده می کنند که منافع ناشی از صرفه جویی در زمان بیشتر از هزینه های ناشی از افت احتمالی کیفیت تصمیم خواهد بود. چهار قاعده خودساخته عمومی عبارتند از: ۱) قاعده در دسترس بودن، ۲)قاعده نمایندگی، ۳) قاعده تایید و ۴) قاعده احساسات.

?قاعده خودساخته در دسترس بودن: افراد ارزیابی خود در مورد میزان تکرار، احتمال و علل احتمالی یک پدیده را بر حسب میزان حضور یا وقوع این پدیده یا نمونه های مشابه که به راحتی در دسترس است، شکل می دهند. برای مثال، کسی که نزدیک اتاق مدیر کار می کند معمولا در پایان سال مشمول ارزیابی عملکرد دقیق تر و سخت تری قرار می گیرد تا کسی که انتهای سالن نشسته است زیرا مدیر از خطاهای فرد اول باخبرتر است. توجهی که ما به یک تجربه اختصاص می دهیم، متناسب با ویژگی درخشان و جالب آن خواهد بود. این یک واقعیت بدیهی است که آنچه که در هر زمانی توجه ما را بیشتر به خود جلب کند، آن را نسبت به سایر وقایع، بهتر به یاد میآوریم. به عنوان مثال، پس از مشاهده مراسم پر زرق و برق و خوشحالی فرد برنده، در ارتباط با برندگان بلیط های بخت آزمایی، و خواندن مقالاتی در آن مورد، شما شروع به تخمین بیش از حد شانس خود در ارتباط با برنده شدن جایزه قرعه کشی در دوره بعد می کنید. در نتیجه، شما شروع به صرف پول بیشتری در هر هفته برای خریدن بلیط های قرعه کشی می کنید.

?قاعده خود ساخته نمایندگی: وقتی در مورد افراد یا حوادث قضاوت می کنیم، ما بر خصوصیاتی از آن افراد که مرتبط با کلیشه های ذهنی قبلا شکل گرفته از آن خصوصیات است، توجه می کنیم. یک گیاه شناس بر حسب میزان شباهت یک گیاه ناشناخته به یک نمونه آن را طبقه بندی می کند. اگر فردی که به دنبال بازاریابی فکرش است، یک سرمایه گذار را به یاد بنیان گذار سایت آمازون-جف بزوس- بیندازد، احتمال اینکه منابع مالی لازم را به دست بیاورد بیشتر است تا وقتی که سرمایه گذار را به یاد یک شرکت کمتر موفق بیندازد. در برخی موارد، به کار گیری این قاعده خود ساخته، بهترین تخمین دم دستی است.

قاعده خود ساخته در دسترس بودن می تواند در سطح ناخودآگاه نیز عمل کند و به رفتارهای تبعیض نژادی یا دیگر رفتارهایی در یک شخص منجر شود که اگر از آن آگاه باشد، آنها را قابل سرزنش قلمداد کند. به عنوان مثال، سالانه هزار نفر در آمریکا توسط پلیس کشته می شوند که بیشتر آنان را سیاه پوستان تشکیل می دهند. متاسفانه افراد در مواقعی که اطلاعاتشان برای انجام یک قضاوت دقیق ناکافی است، بر چنین اطلاعات تاییدکننده نمایندگی تکیه می کنند. برای مثال، چگونه اعضای هیئت منصفه ممکن است یک متهم را گناهکار یا بیگناه تعیین کنند. اگر متهم همانطوری به نظر می رسد که اعضای هیئت منصفه فکر می کنند که یک جنایتکار باید شبیه آن باشد: موجودی تهدیدکننده، چهره ای خشن و چشمانی عصبانی، بسیار محتمل است که این فرد را به خاطر اتهامی که محاکمه می کنند، گناهکار تشخیص دهند.
(برگرفته از کتاب مدیران و چالش های تصمیم گیری ترجمه علی سرزعیم و https://www.verywellmind.com/representativeness-heuristic-2795805)
@EmadibaygiGleam